نقشه راه سینمای کمدی

نقشه راه سینمای کمدی _ ضدیادداشت
سینمای کمدی ایران در طول این سالیان_خصوصا ده سال اخیر _ تغییرات فاحشی کرده است و در آن آثاری بی نهایت سخیف را رویت میکنیم که حتی از قواره های فیلفارسی نیز کوچکتر و عقب تر اند. مخصوصا این اواخر که فیلمهایی نظیر; " من سالوادور نیستم" ,"50 کیلو آلبالو" ," در مدت معلوم" و"ردکارپت" در این مجموعه جای میگیرند, موجب نازل شدن سلیقه مخاطب در سینما شده است و تشخیص کمدی خوب یا بد را از بین برده است و صرفا گیشه را برگ برنده ای برای آثار ناز و محیل خود فراهم کرده است. شاید تحلیل کوتاه این فیلم _بارکد_ بتواند کمک کند تا آثاری که حداقل میتواند فرم درستی را در سینمای کمدی رعایت کند,کمک بزرگی به مخاطب باشد.
"بارکد" مصطفی کیایی مطلقا فیلم بدی نیست ,بلکه فیلم نسبتا خوبی است با مولفه های سینمای کمدی. آن هم کمدی های جوان پسند. سینمای کمدی ای که هم اجتماعی است و هم بر پایه بسیاری از مسائل; مواهب و موانع تلخ روزگار.
کیایی در بارکد مهره چینی میکند. و بر خلاف دو فیلم قبلی اش خبری از تشویش; شوریدگی,شلختگی و عناصر ضد کمیک و ازدحام بی مورد نیست.قصه بارکد قصه ی صاف و ساده ای است و در عین پیچیده بودن بسیار ساده و روان است;و بر خلاف نوشته ها و گفته های جامعه ی منتقدین, بی تکلف است و "چگونه روایت کردن" برایش اصل است و تم و مضمون اصلی ,فرع.
سازنده از هوش خود در بارکد استفاده نموده است تا مخاطب را به چالش بکشد و عنوان کند چطور می شود یک قصه معمولی را طوری روایت کرد که متفاوت باشد و در عین حال جذاب. او _کیایی _ مشکلات اجتماعی را مطرح میکند و در نهایت تک تک آنها را آسیب شناسی میکند و از نظر من سکانس به سکانس آن ارزشمند است. آسیب شناسی یک اثر سینمایی به مثابه ارائه راه حل برای آن مشکل اجتماعی نیست, بلکه توانایی سازنده در چگونه شکل گیری این مشکلات را میرساند.
به اعتقاد نگارنده بارکد هم کمدی کلام است و هم کمدی موقعیت.آنگاه که مخاطب با هر دو نوع کمدی در فیلم مواجه میشود ,کمدی واقعی را حس میکند, میفهمد و از آن گذر میکند و مطمئنا منتظر اثر بعدی سازنده میماند.مخاطب عام برخلاف مخاطب خاص به اثر نگاه میکند و نه به صاحب اثر. مخاطب عام فیلم را تئوری مولفی نمیبیند و ممکن است نام فیلمساز را در خاطرش حفظ کند و اگر احیانا فیلم خوب از آب در آمد ,به استقبال فیلم بعدی اش میرود. البته باید گفت که در این بین استثنا هم پیدا میشود.
باید گفت که کیایی ریسک بزرگی در این فیلم انجام داد ; ریسک بزرگ _در سینمای ایران_ به این معناست که یک اثر دیگر به مضمون و عناصر تماتیک و جدی و بعضا خطرناکش تکیه نمیکند و فقط و فقط تکیه اش بر کلام و موقعیتی که باید خلق کند است.
غیر از این, سازنده تکیه اش بر شیوه روایت است; روایتی که از آخر به اول شروع میشود و در نهایت همه ی درد و رنج و مصائب موجود در فیلمنامه را با برنامه ریزی درست ,به شیوه ای سلیس , فصیح و گویا ,دقیق ,کنش مند و فعال , چالش برانگیز و در گیر کننده , همراه با نوسانی مناسب ,و البته با کمترین گاف موجود ارائه میدهد.
باید به این نکات نیز توجه داشت که فیلم کیایی هم خالی از ایراد نیست!
با خود فکر میکردم زمانی که سازنده یک اثر علاقه مفرطی به مسائل اجتماعی دارد و قصه گویی و چگونگی روایت را مهمتر از همه چیز میداند, باید تعلیق را در دستور کار خود قرار دهد. تعلیق در آثار کیایی کم است و او شاکله بیش از نیمی از داستان را بر مبنای شوکه کردن مخاطب قرار میدهد.یادمان باشد که تعلیق در سطحی ترین گونه خود,معلق نگه داشتن مخاطب بین دو مسئله مهم است اما بزرگانی نظیر "هیچکاک" تعلیق را در این نمیدانند. به هر حال برای صحبت کردن درباره ی تعلیق مجالی نیست _حداقل در این یادداشت کوتاه _
برای مثال میتوان آشنایی با کسی مثل بازغی و عملیات عجیب غریب با او را نمونه بارز این امر دانست. یا زمانی که به ناگه دست به کشتن پابلو میزنند و در نهایت شوک آخری که به مخاطب وارد میشود; که البته شاید این نوع از هماهنگی برای مخاطب جالب باشد, ولی تعلیق میتواند کاری بیش از این با مخاطب انجام دهد و مخاطب را منتظر امری تشدید کننده و ترغیب کننده سازد. تعلیق هم اساسا با "چگونه" سر و کار دارد و نه با مضمون و تم. موضوع , مضمون یا تم , "چه" را میرساند که در سینما اهمیت چندانی ندارد.
کیایی در فیلم خود توانسته با استفاده از تیپ های معمول مرسوم در سینمای کمدی همچون محسن کیایی و البته رادان, به مخاطب حس را منتقل سازد و با دیالوگ نویسی قوی و ایجاد موقعیت های کمیک ,این تیپ ها را برای مخاطب باور پذیر کند. باور پذیر کردن این تیپ ها حداقل در سینمای ایران که کمدی و زیست کمدی در آن نابود شده است, کار دشواری بوده و فیلمساز از عهده این امر دشوار بر آمده است.
در نظر داشته باشید که تیپ هایی ساده و گذرا همچون رادان و کیایی که هیچ وجهی از شخصیت را دارا نیستند با قرار گرفتن در موقعیت های کمیک,به دور از لودگی و مسخره بازی های مرسوم _در سینمای کشورمان_ میتوانند در کلام و در موقعیت مخاطب را بخندانند و به این راحتی ها تاریخ مصرف نداشته باشند. از حق هم نباید گذشت که بازی دو بازیگر مرد _کیایی و رادان _ خوب بوده و به شکل گیری این دو تیپ و انتقال حس کمک شایانی کرده است. از نظرم بازی رادان حتی از محسن کیایی بهتر بود _با اینکه چندان فعال نبود _ و بعد از مدت ها یک بازی مناسب و اندازه با نقش تبیین شده را ارائه کرده است.
مهمترین نکته که مرا آزرده خاطر ساخت ;استفاده نادرست از بدمن ها و شخصیت منفی اصلی _کیانیان _ بود.
او به شدت منفعل و کم کنش بود. شنونده ای صرف که با پایان بندی ای ساده لوحانه به دام میوفتد که البته آینده ای روشن دارد. باند بازی در فیلم,و حضور افرادی نظیر پابلو هم کمی اثر را به ورطه ی تعجیل در اجرای مناسبات کمیک انداخت که در این حوزه اصلا موفق نبوده است. با تمام این اوصاف باید گفت حضور شخصیت منفی آن هم به گونه ای فعال و کنشگر میتوانست اثر را به اوج ببرد که این چنین نشد. به اعتقاد نگارنده هر چقدر بدمن های اصلی کنشگر باشند و بستر درام را هدایت کنند ,اثر از قدرت بالاتری در نوع و شیوه روایت برخوردار خواهد بود و سرانجامی موفق تر خواهد داشت.
امیدوارم بارکد کیایی نقشه راهی برای سینمای کمدی باشد و آثاری صد برابر بهتر از آن را در این سینما شاهد باشیم;سینمایی که نسل امروز را بشناسد و جامعه را با خودش بسنجد ; البته با حال و روزش. این نکته از نظرم مهمتر است که در سینما "چگونه" روایت کردن اصل است و مهمتر.وامیدوارم کیایی این راه را در پیش بگیرد و خود را تکرار نکند و در جا نزند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت: 1: در سینما "چگونه" از اهمیت بالایی برخوردار است و سینما یعنی "چگونه" . این امر به این معناست :زمانی که از "چه" سخن میگوییم یعنی صرفا میخواهیم عنوان کنیم که فیلم یا هر اثر هنری ای "چه چیزی" میخواهد بگوید که این میشود همان تم یا مضمون اثر, که صرفا "پیام" را به همراه دارد و آفت سینمای ما است.
2: سینما یعنی "چگونه". به این معنا که ما از "چه" که عنوان و تم و مضمون اصلی ما باشد , فاصله میگیریم و به سراغ "چگونه" روایت کردن و "چگونه" تبیین کردن این مضامین میپردازیم _که با این امر کمی به فرم نزدیک میشویم _