
سئانس ویژه؛ فلاکت در جهان سوم!
چگونه موضوع «فقر» در سینمای جهان میفروشد؟
نگاهی به فهرست فیلمهای سینمایی برنده نخل طلای کن بهعنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین فستیوالهای معرف سینمای مستقل، نشان میدهد که برنامهریزان این رویداد فرهنگی و هنری توجه ویژهای به موضوعات اجتماعی و البته رویکرد غیر لوکس آثار راهیافته به آن از گوشهوکنار جهان، دارند و این مسئله درست در نقطه مقابل جشنوارههایی چون اسکار و فیلمفیر بهعنوان مبلغ سینماهای جریانساز مانند هالیوود و بالیوود و بهطورکلی سینمای سرمایهداری قرارمیگیرد. بههمینعلت وقتی انتشار خبری مبنیبر ایراد تغییراتی ویژه در تندیس اختصاصی این جشنواره بهجهت لوکسترکردن آن منتشر میشود، ایجاد تحیر در علاقهمندان به این جشنواره، امری طبیعیست. در خبر منتشره به تاریخ 14 اردیبهشتماه 1396 در خبرگزاری مهر آمده است که نخل طلای فستیوال کن امسال و در هفتادمیندوره یک ویژگی خاص دارد و آنهم مزینشدن به الماس است! در ادامه این خبر به نقل از کارولین شوفله؛ مدیر هنری و معاون شرکت سوئیسی شوپارد که بهعنوان تولیدکننده جواهرات و اجناس لوکس، ۲۰سال است نخلهای طلایی میسازد تا آنها را در جشنواره فیلم کن فرانسه به برندگان اهدا کنند، میخوانیم: «اینکار تبدیل به یک داستان عاشقانه شده است. با جشنواره کن، جواهرسازی ما عظمت پیدا کرد. ۳۷ حرفه مختلف برای ساخت نخل طلایی گرد هم میآیند؛ از پرداخت گرفته تا طلاکاری همه زیر یک سقف کار میکنند. حدود ۴۰ساعت زمان لازم است تا یک نخل طلایی به مرحله نهایی ساخت برسد. موم داغشده با درجه حرارت ۷۰درجه درون قالب بهشکل نخل ریخته میشود. پساز سردشدن، موم خارج میشود. سپس نخل روی یک ساقه با جنس موم سوار میشود و به فرم یک درخت درمیآید. پسازآن، داخل یک قالب استوانهای قرار میگیرد. بهدنبال آن، با نوعی سیمان نسوز که مقاومت بالایی در برابر درجه حرارت بسیار زیاد دارد، پوشش داده میشود. قالب در فر قرارداده میشود تا با حرارت ۷۶۰درجه بهنوعی پخته شود. در فر، موم ذوب میشود تا در نهایت، اثر نخل باقی بماند. در ادامه، قالب در محفظهای بهنام اتاق خلاء قرار میگیرد. در نهایت طلای ۱۸عیار که از کلمبیا تهیه شده روی نخل ریخته و ذوب میشود. پسازآن، قالب سیلندری که هنوز بسیار داغ است، داخل سطلی از آب سرد قرار داده میشود. این عمل کمک میکند تا نخل از پوششی که روی آن قرار دارد، رها شود. مرحله بعدی، تمیزکاری و صیقلدادن است. اینکار بهدقت و ظریفکاری زیادی احتیاج دارد. زمانی که صیقلکاری نهایی انجام شد، با دقت بسیار زیاد نخل طلایی مورد بررسی نهایی قرار میگیرد. برای جشنواره امسال تصمیم گرفتیم به زرقوبرق نخل طلایی بیافزاییم؛ پس، الماسهای کوچک ۰.۷۰قیراطی مانند دانههای برف روی نخل ریخته میشود و به آن درخشش بیشتری میبخشد؛ بنابراین، برنده جایزه نخل طلایی امسال، جایزهای ویژه بهدست خواهد آورد». بهنظر میآید چنین پروسهای برای جشنوارهای که مدعیست رویکردش، سینمای مفهومی و بهدور از تجمل و هزینههای سنگین محصولات بهقولی بیگپروداکشن است و آثار مستقل سینمای جهان را به ساختههای پرزرقوبرق غولهای فیلمسازی ترجیح میدهد، کمی بیشازاندازه شیک و بافاصله از آن اهداف واقعگرایانه است. البته در اینکه باید سینما را هنری رویاساز نامید، شکی نیست؛ اما چنین گردهمآیی باشکوه و پرهزینهای با حضور فیلمسازانی و دستاندرکاران این صنعت که نامشان همیشه در فهرست بهترینها آمده و با شعار متفاوتبودن، خود را در جهان سینما تثبیت کردهاند، تضادی آشکار را با شعارهای دستمالیشده این قشر به رخ میکشد که از آن، بوی خوبی استشمام نمیشود. توجه به مفاهیمی چون بزه، فقر و تلخکامیهای اجتماعی که در عمدهآثار جشنوارههای مربوط به فیلمسازان مستقل و البته مولف و جریانساز، جزو مضامین اصلی بهشمار میروند، در چنین محفل رویاگونی، به یک کمدی موقعیت شبیه است. درواقع بهنظر میآید سوژههایی از ایندست برای یکسری فیلمسازها تنها مانیفستی بیریشه و فاقد درکی درست از حقیقت این ماجراهاست که میخواهند با آرایههای دراماتیک، ذهن تماشاگر را درگیر کنند تا بیننده را منقلب کند و خود را در مقام اندیشمندی نگران برای جامعه جهانی بنشانند و باز مثل همیشه، این مخاطب است که باید بهخود بیاید؛ وگرنه صاحبان این آثار، تهیهکنندگان، سازندگان و مجریان این آثار تنها برای چند دقیقه حضور، فرش قرمزها را با لباسهای گرانقیمت از برندها و طراحان مد، قبضه میکنند و سیاهنماییها در هالهای از توهم نور فلاشها دفن میشوند؛ مانند اینکه با دستمالی زربافت، اشکهای خود را از تماشای درد دیگران پاک کنیم! فقر در سینما یکی از موضوعاتیست که سالها توانسته دستمایه آثار بسیاری قرار گیرد و دراینراستا سینماگران ایرانی هم بهشدت بر نمایش آن پافشاری میکنند و در این مسیر با این استدلال که وظیفه هنرمند تنها نمایش وجود معضل است و راه حلها را باید کارشناسان، ارائه دهند، خود را از هرگونه پذیرش مسئولیت اجتماعی آن مبرا میسازند. بههمینعلت است که گاه در نمایش واقعیتها غلوآمیز رفتار کرده و بی هیچ ریشه روانشناختی و جامعهشناختی داستان خود را بازگو میکنند تا تاثر بیشتری در روان مخاطب ایجاد کنند. چند نفر از شما فیلم «میلیونر زاغهنشین» را بهخاطر دارید؟ فیلمی که با نمایش بیپرده حاشیهنشینهای هندی، توانست جوایز معتبر جهانی بسیاری را کسب کند و به فروش بسیار بالایی برسد. ریتوپارنا سنگوپتا؛ بازیگر و تهیهکننده هندی که بهخاطر ساختههایش در سینمای بخش بنگال این کشور به شهرت رسیده است، در زمان اکران این اثر، در مصاحبهای با Hindustan Times گفت: «نمایش فقر، از نمایش کشوری فقیر متمایز است و دنی بویل؛ بهشدت کوشیده تا هندوستان را عاری از هرگونه ویژگیهای انسانی و سرشار از پلیدی نشان دهد. من نمیگویم در هندوستان فقری وجود ندارد اما هدف بویل، ارائه صحنهای درست از فقر در کشور من نبوده بلکه او همان نگاه استثماری تاریخی را که انگلیسیها بر هندوستان داشتهاند، ارائه داده و سعی کرده فلاکت هند را بهتصویر بکشد». این جملات درواقع بخشی از گزارش انتقادی منتشره به تاریخ 15 مای 2012 در نشریه The Guardian است که در بخشی از آن میخوانیم: «آمیتاب بچن؛ سوپراستار بالیوود که وجههای بینالملی دارد هم در وبلاگش در زمان اکران فیلم نوشت که اینگونه سیاهنماییها از جهان سوم بسیار غیر منصفانه است؛ چون فکر میکنند در هند یا هر کشوری از جوامع در حال توسعه، چیزی جز نکبت وجود ندارد و تمام خوشیها در کشورهای توسعهیافته است؛ درحالیکه آمار تجاوز، خودکشی، جرم و جنایت در کشورهای توسعهیافته بسیار بالاست و آنها در رویاسازیهای خود کتمان حقایق میکنند». در مقالهای که AlterNet به تاریخ ششم جون 2016 منتشر کرد، آورده است: «برای 80سال مداوم، والتدیزنی دختر یا پسری فقیر را بهعنوان ستاره اثر خود معرفی کرده و در انتهای داستان او را به عرش میرساند؛ این کلید موفقیت ساخت ملودرام همچنان جواب میدهد و بینندگان چنین آثاری نگاهی مثبت و رویاگونه به عاملی مخرب چون فقر خواهند داشت؛ درحالیکه نمایش حقیقی فقر، از این فانتزیها بهدور است. این بهنوعی پولدرآوردن از یک معضل اجتماعیست که میخواهیم آنرا نادیده بگیریم و تنها در قالب یک قصه دراماتیک، خلاصهاش کنیم تا از سرازیرشدن اشک مخاطب و در ادامه، گولزدن وی، جیبهایمان را پر کنیم». نشریه The Daily Telegraph نیز در گزارشی به تاریخ 31 جولای 2013 به معرفی 10 موضوع مهم و همیشه ماندگار ساخت فیلمهای موفق اشاره کرده است که یکی از این مضامین، «فقر» است! درواقع فرمول جادویی نمایش فقر، راهی برای شهرهشدن فیلمسازان در کشورهای بسیاری شده است و این مسئله گاه چنان به حالتی افراطی میرسد که این آثار، نمایندهای فرهنگی و معرفی جامع از آن کشور خواهند شد. برای مثال، در گزارشی که نشریه آگاهیرسان One به تاریخ 15 ژانویه 2016 منتشر کرد، نام فیلمهایی آمده است که نگاه انسانها را نسبتبه جوامع آفریقایی تغییر میدهد؛ فیلمهایی که در آنها چهره کریهی از این کشورها ارائه شده و باعث میشود حالتی انزجارگونه از نمایش تنگدستی در شهروندان این جوامع در مخاطب ایجاد شود و اینگونه است که خطکشیها برای تشدید فاصله طبقاتی جهانی شکل میگیرد. نگاهی به آثار ارائهشده از سوی ایران در سالهای اخیر به جشنوارههای مختلف جهانی بیندازیم تا کمی بیشتر نمایندگان فرهنگی خود را بشناسیم.
���9�>