
قسمت دوم صحبتهای کیانوش عیاری درباره صحنههای خشن خانهپدری: فیلم قرار است است در اکران عمومی مثبت ۱۸ اکران شود

من اعتراف میکنم که عمد داشتم که زمینه سازی 5 تا 6 دقیقه ابتدایی فیلم نفس تماشاگر را بگیرد و آن صحنهها را تبدیل به یک ضربه کاری تبدیل کند. به گزارش سلام سینما، خلاصه ادامه صحبتهای مصاحبه کیانوش عیاری با خبرگزاری تسنیم درباره فیلم خانه پدری و دلایل استفاده از صحنههای خشن در ابتدای این فیلم در ادامه آمده است (متن خلاصه صحبتهای اول این کارگردان در خبر پاسخ کیانوش عیاری به اتهامات فیلم خانه پدری آمده است ):
من اعتراف میکنم که عمد داشتم که زمینه سازی 5 تا 6 دقیقه ابتدایی فیلم نفس تماشاگر را بگیرد و آن صحنهها را تبدیل به یک ضربه کاری تبدیل کند. من میخواستم این زیرزمین بوی مرگ بدهد. اما نه فقط به قصد شیرینکاری سینمایی، قصد و نیتی داشتم. همانطور که حتما از جریان فیلم متوجه شدهاید بخش نخست «خانه پدری»، داستان مرگ دختر فیلم است، کشش لازم را دارد، بخش دوم هم ماجرای اینکه مادر متوجه میشود و باز هم کسی که پای فیلم نشسته است را درگیر میکند، اما قسمت سوم و چهارم طرح سوژه جدید و خاصی ندارد و در نهایت فیلم با بخش پنجم و پیدا شدن استخوان پایان میگیرد، به همین ترتیب نیاز به چیزی بود که در تمام طول فیلم بیننده را منکوب کند و اصل حرف فیلم را در ذهنش نگه دارد
شاید من نزدیک به 50 پلان از صحنه مربوط به آموزشگاه را حذف کردم، فقط به حرمت ریتم ساختمان، که همیشه گفتم مقدسترین بخش سینماست. بنابراین برای اینکه بتوانم این کار را به شکل یک نهیب نگه دارم در ساختمان فیلمم به این صحنهها احتیاج داشتم، در بوکس میگویند طرف وقتی وارد رینگ میشود اگر یک آپرکات بخورد تا پایان مبارزه دیگر گیج است. تاثیر ضربه اولیه، کل کار را ساخته است، من هم برای زدن حرفم در فیلم به این ضربه نیاز داشتم.
به نظر من خشونتی که در فیلم خانه پدری است «بدخیم» نیست. از نظر من این چیز است که جز ملزومات فیلم است.شما حتما فیلم «دیگران» را دیدهاید. این فیلم حقیقتا دلهره خوبی ایجاد می کرد. اما در یک صحنه از این فیلم در کمد باز میشود و اتفاقی میافتد که تماشاگر را درگیر کند. من سه بار به تماشای فیلم رفتم تا بفهمم تماشاگر در این صحنه چه واکنش نشان میدهد. به یک سینما در جنوب شهر، یک سینما در میدان راه آهن و یک سینما هم در بالای شهر رفتم که واکنش مردم را ببینم و دیدم همه واکنش یکسان دارند، همه از وحشت بالا میپرند، بعد به هم نگاه میکنند و میخندند. این واکنش به صحنهای است که قرار است برای مخاطب دلهره ایجاد کند. من اسم این را میگذارم سوء استفاده از احساس تماشاگر، این صحنه هیچ مصرفی در فیلم نداشت مگر اینکه به خشنونت فیلم کمک کند، مردم را بپراند و بعد بخندند. من صحنه خودم را که خشونت بدخیمی نیست، کاری درست و اصولی تلقی میکنم.
انصافا و اخلاقا کسی هست که بگوید من به این فیلم انتقاد دارم اما مثلا به فیلمهایی مثل «اره» هم اعتراض دارم.خود من واقعا نمیتوانم به صحنههای خشونتآمیز نگاه کنم. حالا اگر آدمی با این روحیه میآید چنین صحنهای را در «خانه پدری» میگذارد حتما هدفی داشته و فقط به خاطر شیرینکاری سینمایی دست به این اقدام نزده است.
عدهای به من گفتند بهتر بود به جای نمایش مستقیم صحنه زیرزمین، کات میکردید به حیاط و صدای جیغ دختر و شکستن جمجه شنیده میشد.اما به نظرم این تاثیر را نداشت. هنگام فیلمبرداری بخشی پایانی فیلم قرار بود استخوانی که شهاب حسینی برمی دارد شکسته باشد، اما من در آخرین لحظه به شهاب گفتم استخوان را کمی برگردان تا ما بخش شکسته را نبینیم، علتش فقط و فقط به این خاطر بود که ما خوفی که اول فیلم ایجاد میشود را دوباره ایجاد نکنیم. این موضوع فقط یادش برای فیلم کافی است.
آقای رضا داد قول داده بود که زیر 18 سال این فیلم را نبینند. در اکران عمومی هم قرار است این اتفاق بیفتد. درست است که عده ای برای تبلیغات فیلمشان در این سالها از این ترفند استفاده کردهاند اما کار اصولی و درستی است، بچه ها نباید این فیلم را بیینید. خود من برای دیدن این فیلم در همین جشنواره که بلیط به دست دوستان میرساندم تاکید می کردم که نوجوانان را هم حتی نبرید.
در سریال «روزگار قریب» هم صحنههای خشنی هم مثل اره کردن پا در بیمارستان صحرایی وجود داشت. من حتی در خانواده خود میدیدم که خواهرم سر این صحنه سرش را پایین انداخت و این برش از فیلم را تماشا نکرد ولی فیلم را لعن و نفرین هم نکرد.خاطرم هست سال 89 هم که به بهانه این صحنه جلوی اکران فیلم من را گرفتند مدیر تولید فیلم برای مسئولین جشنواره فهرستی آورد از فیلمهایی که در جشنواره اکران شدند و صحنههای دلخراش تری نسبت به فیلم ما داشتند
واکنش خارجیها هم به فیلم دقیقا مشابه خودمان است. دوستی یک عروس انگلیسی دارد، انسان تحصیل کردهای است، 8 ماه پیش این دوست از من خواست فیلم را به عروس و پسرش نشان بدهد، رفتم منزل ایشان فیلم را دیدیم. برای من جالب بود که نظر عروس ایشان را به عنوان خانم 36 ساله انگلیسی که در سطح مدیریتی هم کار میکند بدانم، ایشان گفت: چیزی که فیلم برای من داشت این بود که کاملا با واقعیت ایران امروز منطبق است دختر دکتر آخر فیلم شباهتی به دختر اول فیلم ندارد. یعنی در گذشته ایران عقب ماندگیای نسبت به بحث زنان وجود دارد که در فیلم واضح است و الان هم که رشد زنان را در جامعه ایران میبینم در فیلم هم همین را میبینیم. البته به بخشهایی هم انتقاد کرد. درباره آن صحنه هم گفت و خواهش کرد که آن را از فیلم خارج کنم. اما از پایان فیلم بسیار راضی بود. گفت همین که فیلم تیره و تار تمام نمیشود برای من بسیار دلنشین است. اینکه من این فیلم را در کشوری میبینم که در موردش بسیار ما را میترسانند، برایم اعتماد به نفس ایجاد میکند. اینکه این کشور امروز به این نقطه رسیده است. این همه تبلیغات در مورد ایران میشود که ضدزن هستند و زنها همه در خانهاند، اما این فیلم خیلی خوب نشان داد که الان وضعیت زنها با پیش از انقلاب ایران چه قدر فرق کرده است.
حالا شما که این مطلب را میگویید ناچارم که بگویم. خدا شاهد است قصد نداشتم این حرفها را بزنم. اصغر فرهادی من را با فاصله بهترین فیلمساز ایران میدانند و خودش گفته است که «آبادنیها» فیلمی است که هیچ وقت سینمای ایران به آن نخواهد رسید. این ادمی است که درباره من این نظر را دارد و خب برای دیدن فیلم من بلند شده است و به جشنواره آمده است.
من به نیت فیلم مذهبی ساختن به سمت و سوی «بودن یا نبودن» نرفتم. آنجا دختر مسلمان که مرحوم عسل بدیعی باشد قرار است قلبش را از یک خانواده عشایر بگیرد. مادر مسیحیاش در امامزاده تجریش شمع میگذارد و نذر میکند. فیلم تلاقی مذاهب را با خودش داشت و به همین سبب به جشنواره سینما حقیقت راه یافته بود. جایزه هم گرفت.
فیلم «بودن یا نبودن» در چندین وجه بیشترین جوایز را گرفت. و شاید از سینما حقیقت قابل باورترین جایزه گرفت. یادم هست با خود فکر میکردم من در این فیلم تبلیغی برای مذهبی نکردم، حتی برادر خانواده را فردی خشن و عصبی به تصویر کشیدم. اما چون نگاه آن واقعی بود این اتفاق افتاد. واقعیت این است که تعابیر برای من اهمیتی ندارد. من به واقعیت وفادار خواهم ماند.