
خلاصه نظر سعید مستغثی در جمع انصار حزب الله درباره فیلمهای جشنواره فجر / عصبانی نیستم اینقدر ضعیف بود که اگر جای خاتمی بودم از او شکایت میکردم / مهرجویی و کیمیایی فیلمهای در سطح دبستان

به گزارش سلام سینما، سعید مستغثی منتقد و کارشناس سینما و تلویزیون در جلسه هفتگی انصار حزبالله درباره روند سیودومین جشنواره فیلم فجر سخن گفت، خلاصهای از صحبتهای ایشان که خبرگزاری فارس متن مفصلتر آن را منتشر کرده است به قرار زیر است:
مسئول جشنواره تا بنیاد فارابی و مسئولان سینمایی جوان و حقیقت همه همان آدمهایی هستند که سالهای متمادی مدیریت این سینما را به عهده داشتند و به هر صورت آن چیزی که امروز در سینما شاهدیم، کارنامه مجموعه همین آدمهاست که قابل قبول نیست.
کوچکترین وجه تمایز جشنواره عمار با جریان اصلی تنوعی بود که با توجه به سرمایه گذاری و امکانات اندک، آن را نسبت به جشنواره فجر در جایگاه برتری قرار میدهد.
اگر در جشنواره دو سال پیش 70-80 درصد از فیلمها با مضامین خیانت و مهاجرت و... اکران شد، امسال این تعداد کمتر بوده است و سعی شده به فیلمهایی که قدری نشان از دفاع مقدس یا نمایه ارزشی دارند را تحویل بگیرند و جایزه بدهند تا به قول خودشان «هر دو سه ماجرا را داشته باشند.» که البته این روند نیز با محافظهکاری همراه بوده است.
از دیگر نکات مثبتی که سالهای گذشته وجود نداشته این است که بچهحزباللهی ها و متعهدین به محض اینکه در جایی انحرافی مشاهده کردهاند، اعتراض کرده و نقد میکنند. اگرچه هفتهنامه یالثارات را توقیف کردند، اما به هر صورت رسانههای دیگری وجود دارند که بار نقد را به دوش میکشند.
براین اساس باید گفت به غیر از 3 - 4 فیلم بقیه فیلمهای اکران شده در جشنواره فیلم فجر امسال دچار نزول بسیار شدیدی هستند که اتفاقا سیاسی و مدعی روشنفکری هستند.
به عنوان مثال محتوای فیلم «قصهها»ی خانم بنیاعتماد که مدعی است آن را دو سال نگه داشته تا امسال اکران کند، شامل یک ماجرای تکراری و شعاری است که به داستان یک دانشجوی اخراجی ستارهدار میپردازد که بیشتر یک نمایشنامه رادیویی است تا یک فیلم سینمایی!.
این نمایشنامه رادیویی با محتوای شعر و سخنرانی غیر قابل تحمل درحالی از بنیاعتماد اکران شد که فیلمهای 20 سال پیش او حداقل قابل دیدن بود و اینجاست که باید گفت وقتی کفگیر جریان روشنفکری به ته دیگ میخورد قابل ترحم میشود.
فیلم پرحرف و حدیث «عصبانی نیستم» نیز داستان یک دانشجوی ستارهدار و بحث فتنه 88 را روایت میکند که به نظر من هیچ فیلمی مثل این نمیتوانست، شخصیت دانشجویان ستارهدار، خاتمی و مصدق را تخریب کند و جریان فتنه را به ضرر سازندگان آن به نمایش درآورد.
این فیلم سخیف قصد داشت با کاراکترهای فیلمسازی پنجاه سال پیش و مجموعهای از شعر و شعار و عکس و غیره حرفش را به کرسی بنشاند. «عصبانی نیستم» آن قدر ضعیف بود که اگر من جای امثال خاتمی بودم از سازنده آن شکایت میکردم.
این جریانی است که حزب اللهیها باید با استدلال ثابت کنند سینمایی نیست و آن را از سینما اخراج کنند؛ حرافهایی که با اتکاء به جریان رسانهای خود فضاسازی میکنند و برای «هیچ» تبلیغ میکنند و آن «هیچ» مثل بادکنکی است که فقط با سوزن استدلال میترکد.
«جریان اصلی» در حالی با آدمهای به اصطلاح بزرگ و شاخص سینمای ایران (که به نظر من خیلی کوچک هستند)، مثل مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، فیلمهای در سطح دبستان و به واقع تهوعآور و غیر قابل بحث را به اکران گذاشت که ادعا میکند فضا بازتر شده، قفلها شکسته شده و همه آمدهاند!؛ حال سوال خندهدار اینجاست که این آدمها کی نبودهاند که الان آمدهاند؟
آدمهایی که همیشه بودهاند و از رانت استفاده کردهاند. امثال مهرجویی در همه جشنوارهها بوده است و جایزه هم گرفته، برایش فرش قرمز گسترانده و به او پول دادهاند. همینطور آقای کیمیایی و امثال او.
جریانی که مدعی حضور همه جانبه بود حتی موفق به دریافت جایزه ویژه رئیس جمهور نیز نشد چون امید و نشاطی که مورد نظر دولت تدبیر امید بود را تولید نکردند.
البته در این جشنواره فیلمهای ضعیفی که از رانت دولت قبل استفاده کرده بودند نیز نمایش داده شد. «روزگار عشق و خیانت» با موضوع خوب تلاش اسرائیل برای غصب زمینهای شمال غرب ایران در دوره پهلوی فیلم ضعیف و خنده داری بود که برادر آقای شمقدری با 1 میلیارد و نیم هزینه آن را تولید کرده بود؛ یا فیلم ضعیف «رنج و سرمستی» به کارگردانی جهانگیر الماسی که از میراث دولت قبل محسوب میشوند.
متاسفانه کسانی که از آنان انتظار داشتیم نیز فیلم قوی به نمایش درنیامد. به عنوان نمونه آقای اسلاملو فیلمی به نام «شهابی از جنس نور» ساخته بود که ظاهرا قرار بود که مسئله سلفیها و تکفیریها را افشا کند که قوی از کار درنیامد. البته آقای اسلاملو جسارت به خرج داده بود و به لبنان و سوریه و در دل تکفیریها رفته بود و فیلم را ساخته بود ولی علیرغم همه نیت خوب که داشت در فیلم اصلا راجع به تکفیریها صحبت نشده بود لذا امیدواریم این فیلم بتواند فتح بابی برای پرداختن به این قضایا در جهان اسلام شود.
فیلمهای ارزنده «چ» حاتمی کیا، «شیار 143» و «حقالسکوت» مربوط به یک طلبه به نام ناییجی و فیلم «خانهای کنار ابرها» از نکات مثبت جشنواره فیلم فجر سال جاری بود.
علاوه بر این خوشبختانه فیلمهایی هم داشتیم که برای اولین بار در سینما به موضوع «ولایت» پرداخته بود از جمله فیلم «چ» که توصیه میکنم حتما ببینند. فیلم ظاهرا راجع به شهید چمران است ولی در اصل راجع به ولایت است و فیلم دیگری به نام «میهمان داریم» که آن هم در اواخر فیلم مسئله ولایت را مطرح میکرد. اینها نکات خوب جشنواره بود که باید گسترش پیدا کند.
در فیلم رستاخیز چهره برخی از فرزندان امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) را نمایش میدهد. من خودم شخصا این رویه را نمیپسندم. به نظر من این نقطه ضعف فیلمها میشود. در کل این فیلم ضعیفی است و با اینکه در مورد صحنههای عاشوراست، حس و حالی ندارد. حتی فیلم سفیر و روز واقعه از این فیلم بهتر است. علیرغم تمامی زحمتهایی که برای فیلم کشیده شده است ولی به هر صورت ما باید یک چیزی را مدنظر داشته باشیم که یکی از مسائلی که باعث شده سینمای ایران سراغ فیلمهای مذهبی و ائمه نرود، یک سری حساسیتها بوده است.