
دو ساعت و نیم در رستاخیز / یادداشتی بر فیلم " رستاخیز "، اثری از " احمدرضا درویش"

فرض کنید شما یک نویسنده هستید. به شما گفته شده در مورد موضوعی که همه مخاطبان سینما، آن را کامل میدانند، باید فیلم بسازید. شرایط را سخت تر میکنند و برای شما دو سه تا فیلم با همین موضوع را نشان میدهند. اکنون اگر شما به فکر ساخت فیلمی خوب هستید، چه میکنید؟ طبعا دو راه حل بیشتر نیست، یا با استفاده از امکانات نرم افزاری و سخت افزاری بهتر، باهمان شیوه روایی فیلمهای قبلی، فیلمی بهتر میسازید و یا اینکه از زاویه دید دیگری فیلم را نشان میدهید.
فیلم رستاخیز، قرار است از زاویه دید دیگری داستان امام حسین و کربلا را نشان دهد. این دفعه از دیدگان فرزند " حر ابن ریاحی ". اما هرچه از فیلم میگذشت، همان پلانهای فیلمهای قبلی، حتی گهگاه ضعیفتر هم دیده میشود. نقطه عطف فیلم که همان روز عاشورا و کربلاست، هیچ رجحانی بر نمونههای قبلی خود ندارد. صحنههای مبارزه که گرفته شده است، واقعا ضعیف است. برای چنین موضوع تراژیکی که در تاریخ اتفاق افتاده است، مهمترین اقدام باید همراه کردن تماشاچی با سنگینی غم و اندوه سوژه باشد. اما متاسفانه نه جلوههای ویژه به کمک این فیلم آمده و نه صحنههایی بهتر گرفته شده است. حتی صحنههایی که در سریال مختار نشان داده شده است، از این فیلم بهتر است.
موسیقی فیلم، با آنکه کار خوبی است، اما بارها دچار تکرار میشود. این مسئله به طرز عجیبی آزاردهنده بود. در ضمن وقتی معاویه میمیرد، چرا باید صدای ناقوس کلیسا شنیده شود؟! جلوههای ویژه کامپیوتری، در خدمت فیلم نبوده و از نقاط ضعف فیلم نیز میباشد.
نقد فیلم را موکول به زمان اکران فیلم میکنم، اما میخواهم در مورد نمونهی دیگری از فیلمهای عاشورایی بگویم. " روز واقعه " که به همت شهرام اسدی و بهرام بیضایی ساخته شده است، با آنکه مبارزات عاشورایی را نشان نمیدهد، اما دقیقا دست بر نقطه تراژیک ابژهی روز عاشورا و کربلا گذاشته است. موسیقی آن فیلم بیشتر و زیباتر بر روی فیلم نشسته بود. دیالوگها سنگین تر و بهتر بودند (بالطبع در موارد فیلمنامههای تاریخی که به نقاط تراژیکی خواهند رسید، حماسی کردن به کمک فیلم میآید). جلوهی ویژه آن فیلم، ریخته شدن خون از زیر سنگهای کربلا، از همه جلوههای ویژه این فیلم بهتر و تاثیرگذارتر است. برای من هنوز هم فیلمی به خوبی روز واقعه در مورد واقعه روز عاشورا نیامده است.