
عصبانی هستیم / یادداشتی بر فیلم " عصبانی نیستم! " ، اثری از " رضا درمیشیان "

فرید مسجدی- آیدین گذاشت و رفت. رفت به خانه ارمنیها. قصد داشت خودکشی کند، اما تازه متوجه زاییده شدن عشقی به دختر ارمنی شده بود. وقتی سمفونی مردگان عباس معروفی را میخواندم، آیدین تداعیگر دغدغههای من بود در زمان خودش. من آیدین بودم. آیدین من بود.
وقتی دکتر از شهر خود کند تا در روستایی دور و جدا از هرگونه تعلقات به گذشتهاش زندگی کند، من دکتر بودم. من با عاشق شدن او عاشق شدم و یکی از جذابترین خاطرات من، رمان تاتار خندان غلامحسین ساعدی بود.
فیلم خوب به دو گونه هستند.یا دغدغهای را برایت ساخته و آنقدر خوب و بدون ایراد شخصیت پردازی میکنند، که تو را با خود سوار ماشین زمان فیلم میکند. تو نگران می شوی، با نگران شدن کاراکترها. مثلا جدایی نادر از سیمین. یا بهتر ، درباره الی. درباره الی دغدغه لحظه اکنون مخاطب نیست، اما آنقدر خوب داستان شکل میگیرد و تو را با خود همراه میکند، که تو نگران میشوی. صابر ابر که میآید، تو هم نگرانی که من اگر بودم چه می گفتم.
اما نوع دوم فیلمهای خوب، دغدغه تو را نشان میدهد. تو خودت را درون فیلم بسادگی میبینی، با خودت اشک میریزی، با خودت کلافه میشوی و همه را بر روی پرده میبینی. همهی خودت را. همه افکارت را. همه درگیری، دغدغههایت را. اگر عاشق بشود، خودت را به خاطرات عاشقانهات میبرد و بازهم خودت را میبینی. حتی ناله کردنهای خودت را میبینی.
" عصبانی نیستم " ، فیلمی است در نقش آینه همه ما مخاطبان جوان حال حاضر سینمای ایران. این همذات پنداری خوبی که با نوید برقرار میکنیم از شناخت خوب کارگردان و نویسنده از ما است. خودش را دیده است. زل زده است به خودش، به ما، به تک تک تماشاچیها.
نوید فیلم، ما هستیم. در قابهایی بسیار خوب، نوید با ما حرف میزند. نوید خودمان را به ما نهیب میزند. نوید این منفعل بودنمان را نشان میدهد. نوید هشدار میدهد. نوید آیندهای نه چندان دور از ما را که ممکن است به آن برسیم، نشان میدهد. نوید درون ما را نشان میدهد. نوید تظاهر به عصبانی نبودن را نشان میدهد. نوید، حتی منفعل بودن خود را نشان میدهد. نوید، تمامی بی عرضهگیهای ماست. نوید ظلم سیاست و جامعه به ماست. نوید، عاشق شدنهای ماست. کارگردان، ما را خوب نشان میدهد، چون خودش از جنس ماست. کارگردان ، خود ماییم. مارا دعوت به درون پرده میکند. و امان از این همه دکترها که مثل قرص برای ما دارو تجویز میکنند. بله، ما همه عصبانی هستیم. ما به اینجا رسیده ایم. کاش به تصاویر درون ذهنمان که فیلم نشان میدهد نرسیم.
بازیهای خوب فیلم هم بحث دیگری است. بسیار از دوباره بودن باران کوثری خوشحالم. از نوید محمدزاده و بازی عالیاش نیز هم. بازی با صورتاش عالی بود. اشکهایش، عصبانی شدنهایش، غمهایش، عاشقانه نگاه کردنهایش همان فرم درستی است که تصاویر نشان میدهند. صدا را تا انتها هم که ببندی میفهمی که این صحنه عاشقانه است، این صحنه عصبانی است.
تدوین خوب فیلم، کار خانم صفی یاری است. دستشان درد نکند. این کمک کردن برای تجارب جدید عالی است.
این فیلم، تاریخ مصرف دارد و برای همین حال حاضر است. به نظر من اکران هم نمیشود، پس دوستان، عجله کنید و با خود بگویید : "عصبانی نیستم " و بروید به صفهای سینما و فیلم را ببینید....