
"شیرین"، یک تجربه شیرین ...

فرید مسجدی- وقتی چراغهای سالن سینما خاموش میشوند، مخاطب از دنیای واقعیت به خیال قدم میگذارد. اما خیالی که تصویر یک فیلم ارائه میدهد، دنیایی مرزبندی شده در دایره تفکر کارگردان است. همه مکانها، ابزار و پیوستگی آنها از معبر خیال کارگردان است که ساخته میشوند. مخاطب به اختیار خود و در آن برهوت مجاز بدون حد و حصر قرار ندارد، بلکه تنها میتواند در مقاطعی مشترک با ذهن شخص کارگردان قدم بگذارد و داستان را لمس کند.
مخاطبین یک فیلم میتوانند دو نوع رفتار به ازای هر تصویر و سکانس داشته باشند. در شیوه ابتدایی، مخاطب تنها روی یک صندلی مینشیند و تا انتهای فیلم از یک بازه مکانی محصور، بخوانید پرده سینما، تصاویری را در حال گذر و پیوسته میبیند. بعنوان مثال، اگر شخصیتی در فیلم، پایش را در رودخانهای گذاشته و به مدت 2 دقیقه در همانجا بماند، برای این مخاطب بخصوص فقط یک عکس نشان داده شده است. اما در شیوه ثانویه، مخاطب از روی صندلی پرواز میکند و درون پرده سینما حل میشود. این مخاطب، در کنار شخصیت داستان، پایش را در رودخانه میگذارد و تک تک ثانیهها برایش متفاوت خواهد بود.
یکی از بحثهای مهم در دنیای هنر مدرن، نقشآفرینی مخاطب در درون اثر است. شاید یکی از کارهایی که سینما در این باره انجام داده است، پرداخت خوب شخصیتها، به گونهای که مخاطب خود را در درون فیلم ببیند، باشد. اما انتهای این پرداختن خوب، منجر به وارد شدن در ساحت تصاویر کارگردان است. آیا در سینما میتوان دنیای خیال هر تماشاچی را وارد کرد؟! آیا میتوان تصویر کارگردان را کنار گذاشته و تنها الصاق تصاویر ساخته ذهن هر تماشاچی را به وی محول کرد؟! ادبیات و رمان بخوبی این مسئله را انجام میدهند. در حقیقت ادبیات، از آنجا که مفعول تصویرسازی نیست و تصویر را به عهده تماشاچی میگذارد، این کار را به سادگی انجام میدهد. اما سینما بدون تصویر یعنی هیچ.
شاید سادهترین ایده و البته نه کاملترین آنها، تجربهای باشد که عباس کیارستمی در فیلم "شیرین" نشان داده است. در این فیلم علاوه بر اجرای رادیویی داستان و در غیاب تصاویر آن، برای ساخت تصویر از ذهن مخاطب استفاده شده است. کارگردان دستآویز استقرا شده است و تعدادی تماشاچی را در سالن سینما به ما نشان میدهد. در حقیقت عکس العمل تماشاچیها، بعنوان تصویر احساسات درک شده در خیال، به ما نشان داده شدهاند و کارگردان در مسیری که خود میخواهد، تصاویر مدلولها را مرتب کرده و تنها آنها را به پرده تصویر الصاق میکند.
در حقیقت در این تجربه، عباس کیارستمی مخاطب را بین تصویر خودش و چندین عکسالعمل مجاز از دنیای خیال تعدادی تماشاچی، قرار داده و با بازتاب نور از آنها بر روی پرده خیال تماشاچی رده دوم که ما باشیم، تصویری را برای مخاطب با سلیقه خود بازآفرینی کرده و داستان را جلو میبرد.
البته شاید بتوان گفت که این اثر عباس کیارستمی، تجربهای شیرین است که در عرصه سینما اثری ضعیف باید در نظر گرفته شود. دلیل اول اینکه سینما هدف اصلیاش سرگرمی است و این فیلم داعیهای بر آن ندارد. سینما از وقتی بر روی پرده اکران میشود، برای عموم است. اما این تجربه، تجربهای خاص است. در انتها باید گفت هر ایده و خلاقیت، یک شروعی داشته که هرچند خام، ولی مسبب تجربههای پخته آتی است. و به همین دلیل از عباس کیارستمی برای این تجربه شیرین تشکر میکنیم.