جلال مرادی 42 ساله در طی تصادفی خانوادهای را به قتل میرساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته می شود. او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر می رود، پس از دو سال به شهرش باز میگردد زیرا که زنش دچار مرگ مغزی شده است...
قصر شیرین در ادامهی خوی مالوف میرکریمی در سالهای اخیر، روایتی است از آدمهایی که چندان دوست ندارند دربارهی گذشته و کارهایی که کردهاند توضیح بدهند. آدمهایی که فیلمساز هم علاقهی چندانی ندارد تا آن نقاب سرد و بیحوصله و خشنشان را کنار زده، و بیشتر دوست دارد از لانگشات آنها را در دنیای خودشان رها کند. مهندسی اطلاعات در درام میرکریمی به گونهای است که علارغم مقدمهای طولانی تا آغاز سفر، ما تا سکانس آخر یک جملهی خبری دربارهی پیش داستان قصه را قطره چکانی میشنویم. اینکه مرد مرتکب تصادفی غیرعمد شده و زن ضمن لو دادن جای او، دیهی مقتول را هم پرداخت کرده. حال مرد دلخور است که چرا زن جایش را لو داده و در پاسخ به این اقدام، خانوادهاش را ترک کرده و رفته جایی دیگر زندگیای جدید تشکیل داده. آیا یک فقره تصادف غیرعمد که روزانه هزاران مورد رخ میدهد و متاسفانه صدها موردش منجر به فوت میشود، چنین ابعاد گستردهای دارد که مردی خانوادهاش را ترک کند و حتی حاضر نباشد بچههایش را ببیند؟ و در ادامه کاراکتر زن جدید با بازی ژیلا شاهی وقتی وارد قصه میشود، زمانی طولانی تلف میکند تا در آخر به ما این را ثابت کند که مرد هنوز زنش را دوست دارد و اس ام اسهای عاشقانهاش را پس از فروختن اعضای بدن زن نگه داشته. چهقدر یک نفر میتواند پست و فرومایه باشد که بعد مدتها به خاطر مرگ مغزی زنش برگردد تا اعضای بدنش را بفروشد و فیلمساز سعی کند با یک سیلی ناشی از غیرت به فرد گلفروش و چند اس ام اس پاک شده به ما ثابت کند که علاقهای وجود دارد؟ این چه پکیج متناقض عجیبی است که به اسم روایتی مینیمال به خوردمان داده میشود؟ میماند دو بچهی فیلم که بسیاری از بازی خوبشان نوشتند. پسربچه جزئیات بهتری دارد. تنها شخصی ...
قصر شیرین در ادامهی خوی مالوف میرکریمی در سالهای اخیر، روایتی است از آدمهایی که چندان دوست ندارند دربارهی گذشته و کارهایی که کردهاند توضیح بدهند. آدمهایی که فیلمساز هم علاقهی چندانی ندارد تا آن نقاب سرد و بیحوصله و خشنشان را کنار زده، و بیشتر دوست دارد از لانگشات آنها را در دنیای خودشان رها کند. مهندسی اطلاعات در درام میرکریمی به گونهای است که علارغم مقدمهای طولانی تا آغاز سفر، ما تا سکانس ...
کلوزآپ خانوادگی
محسن شهمیرزادی: در تئوریهای جامعهشناسی مفهومی وجود دارد به نام «مناسک گذار»؛ مناسکی که بعد از مرگ یا تولد عضوی از خانواده برگزار میشود تا بعد از آن ساختار خانواده با وضعیت جدید سازگار شود و خود را به نسبت آن بازسازی کند. آیینهای مربوط به ختم، عروسی، زایمان و... از همین قبیل هستند. در فیلم «قصر شیرین» مرگ مادر خانواده باعث میشود پدری که سالها بدون طلاق، زن و بچهاش را رها کرده، بازگردد تا کاری را به سرانجام برساند. کاراکتر پدری بدعنق، نامهربان، ستیزهجو و پولپرست که ضدقهرمان ابتدای قصه است. او حتی نمیداند آدرس خانه زن و بچهاش کجاست و تنها دلیل بازگشتش فروش ماشین همسر و سایر متعلقات اوست اما داستان طور دیگری رقم میخورد و او مجبور میشود بچههایش را هم با خود ببرد. از ...
محسن شهمیرزادی: در تئوریهای جامعهشناسی مفهومی وجود دارد به نام «مناسک گذار»؛ مناسکی که بعد از مرگ یا تولد عضوی از خانواده برگزار میشود تا بعد از آن ساختار خانواده با وضعیت جدید سازگار شود و خود را به نسبت آن بازسازی کند. آیینهای مربوط به ختم، عروسی، زایمان و... از همین قبیل هستند. در فیلم «قصر شیرین» مرگ مادر خانواده باعث میشود پدری که سالها بدون طلاق، زن و بچهاش را رها کرده، بازگردد ...
مردی که هیچچیزی نمیخواهد
قصر شیرین روایتِ یک روز از زندگیِ مردیست که هیچچیزی نمیخواهد. نه بچه، نه زن و نه زندگی. مردی که زبانِ پر نیش و کنایه و تحقیرکنندهای دارد؛ مخصوصا هنگام جر و بحث با زنِ دوماش. از همه جا رانده و مانده در جاده با دو فرزند که نجاتدهنده فیلم و شخصیت اصلی آن هستند. علیای که خودِ جلال است؛ سرد، مغرور اما عاقل. بچهای که گاهی برای پدرش پدری میکند و سارایی که انگار شیرینِ دیده نشده فیلم است. روابط عمومی خوبی دارد و در دنیای خود به سوی قصر پدرش میرود. قصرشیرین بازگشت دوبارهای برای میرکریمی به سینماییست که از او انتظار میرود.
با اینکه فیلم دیر شروع میشود و اطلاعات لازم از قصه را با سردرگمی به مخاطب میدهد و پایانِ نه چندان مناسبی دارد اما در این بین با دیالوگها و خلق موقعیتهایی ...
قصر شیرین روایتِ یک روز از زندگیِ مردیست که هیچچیزی نمیخواهد. نه بچه، نه زن و نه زندگی. مردی که زبانِ پر نیش و کنایه و تحقیرکنندهای دارد؛ مخصوصا هنگام جر و بحث با زنِ دوماش. از همه جا رانده و مانده در جاده با دو فرزند که نجاتدهنده فیلم و شخصیت اصلی آن هستند. علیای که خودِ جلال است؛ سرد، مغرور اما عاقل. بچهای که گاهی برای پدرش پدری میکند و سارایی که انگار شیرینِ دیده نشده فیلم است. روابط عمومی ...
چرا آنقدر بعضی ها ایراد میگیرن. ایده جذاب بود داستان جدیدی از طلاق و بی سرپرستی کودکان داشت و بازی ها بی نظیر بود. تنها مشکل این فیلم اینه که میخواد مثل کارای مارتین مک دونا نه آغاز داشته باشه و نه پایان و فقط فیلم از میانه داستان باشه ولی کارای مک دونا جنایی هستند نه رئال. با این وجود این فیلم یک درام عالی است یکم در نشون دادن گذشته شخصیت ها گیج کننده بود اما مشکل نداشت که دلیلش استفاده از قانون های مک دوناس اگه کارای مک دونا را ببینید میفهمید البته اگه با دقت ببینید گذشته شخصیت ها را هم میفهمید . اما به عنوان یک فیلم درام عالیه. بازی ها چقدر عالی بودند هر چی بگم کمه. شخصیت حامد بهداد عالی بود و عالی بازی شده بود واقعا دیالوگ های دختر بچه و نگاه کودکانه ای نسبت به بقیه شخصیت ها داشت عالی بود.
دقیقا! چرا اینقدر پایان فیلم باز هست که فکر میکنی ناقص و دم بریده هست. آخه بیننده تا کجا باید حدس بزنه؟!
این فیلم را نوروز 99 در ایام کرونا از تلویزیون دیدم. داستان عالی بازیها عالی و موزیک متن محشر...
دقیقا! چرا اینقدر پایان فیلم باز هست که فکر میکنی ناقص و دم بریده هست. آخه بیننده تا کجا باید حدس بزنه؟!
این فیلم را نوروز 99 در ایام کرونا از تلویزیون دیدم. داستان عالی بازیها عالی و موزیک متن محشر...
فیلم خوبیه ، من دوست داشتم.داستان گیراو مفهوم دار، عبرت آموز ، به همراه تیم بازیگری عالی و کارگردانی خلاق و حرفه ای ، نکته خیلی خوبش این بود که اصلا احساس نکردم سکانسی رو برای وقت تلف کردن و کش دادن فیلم ساختن .
در کل عالی بود .
اونقد که از فیلم تعریف شده بود خوب نبود، شایدم بخاطر نقدهایی که شنیده بودم انتظارم از سطح فیلم بالا رفته بود، فیلمنامه ضعیف و یه داستانی که هیچ انسجامی نداشت .در کل فیلم منتظری یه اتفاقی بیفته ولی کلا هیچ اتفاقی نمی افته و فیلم تموم میشه، نقطه قوت فیلم کارگردانی و بازی ها بودن مخصوصا بازی دو کودک فیلم که اگه اونها هم نبودن فیلم حوصله بیننده رو سر می برد
دلی ترین و دوست داشتنی ترین فیلم جشنواره و اکران در هیاهوی فیلمهای پر سروصدا و پر زرق وبرق
از معدود فیلمهای چند سال اخیر که جنس معصومیت زنان و بچه های فیلم سانتی مانتال و متظاهرانه نیست که از پس چنینی پرداخت ظریفی منزلت مییابند و نه حقارت
به چالش کشیدن وجوه مردسالارانه جلال در طول فیلم با خرده پیرنگهای درست و اندازه او را ازمردی تیپیکال بی احساس به فرد پیچیده که گویا وحوه درونی و بیرونی اش مدام سرجنگ دارند تبدبل میکند تا در انتها بلاخره کمی نرم میشود و شروع به ارتباط برقرارکردن با فرزندانش میکند.
داستان ضعیف و بی سرانجام که بیشتر انگار برای مطرح کردن بازیگران خردسال با شیرین زبانی بی مزه ای ساخته شده. انتخاب فاجعه بار نام فیلم که هیچ ربطی به داستان فیلم ندارد و اشتباها آدم را یاد شهرستان قصرشیرین می اندازد. انتخاب نامناسب لباس و لهجه کودکانی که در سیسخت (منطقه ای از بویر احمد) ساکن هستند و لی به لهجه پایتخت سخن می گویند. دیدن این فیلم اتلاف وقت است
یک نمونه از حمله ی اینترنتی دوستان. آقای احمد محمدی که در این صفحه کامنت گذاشتن، به تمام فیلمای رقیب 1 ستاره دادن و این فیلم 10 ستاره - البته فقط این فیلم نیست. فیلم خون خدا هم در عرض کمتر از یک ربع از رده ی آخر به اول اومد با بیش از 150 رای - ولی خب دوستان بدونید که فیلمهای خوب امسال جایگاهشون رو از دست نمیدن. مثل سرخپوست ، متری شیش و نیم ، شبی که ماه کامل شد و ...
لابد نظرات رو هم ربات ها تولید می کنند.
این جوریه میشه کلا نظرسنجی نگذاشت چون همیشه ممکن این شائبه درست بشه.
با هر سیمکارت یک نظر برای هر فیلم میشه داد و این اختیار گذاشته شده که هر کسی طبق سلیقش نمره بده.
لیست فیلم های خوب امسال نظر شخصی شما است که میتونه برای هر فرد متفاوت باشه. حتی آرای مردمی جشنواره رو هم میشه مهندسی کرد.
فیلم دوست داشتنی ای بود. با اینکه ریتم فیلم کند بود و فیلمنامه هم ضعف داشت ولی انتظاری که از فیلمهای میرکریمی داریم رو برآورده میکنه. یه درام که بخوبی قلب آدمو لمس میکنه و وقتی از صندلی بلند میشی هنوز با فیلم درگیری اگرچه قصر شیرین به شیرینی یه حبه قند نیست ولی بازی های دلنشین بازیگرای خردسال در کنار بازی درخشان حامد بهداد فیلم رو به اندازه کافی جذاب میکنه برای تماشا.
فرار از قصه گویی و روی اوردن به مینی مالیسم، کاری که میر کریمی سالهاست داره تمرینش میکنه متاسفانه اینجا قصر شیرینو از پایه سست وعبث و در آخر با اون تحوله شخصیت اصلی به کلی ویران میکنه
هر کس خواست متحول بشه باید مفصل کتک بخوره تا بچه هاشو دوس داشته باشه
مشکل اصلی من با قصر شیرین اینه که از وسط قصه تماشاگر وارد داستان میشه و تماشاگر باید با دیالوگ نه با داستان حتی فلش بک متوجه اتفاقات شود و هر چقدر هم سعی شده خوش ساخت یاشد که البته هست بازهم آن چیزی نمیشود که باید باشد چون داستان به طور صد در صد وجود ندارد
این قانون های مارتین مک دوناس توی فیلم های در بروژ و سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری البته اونم توی فیلماش فلش بک میزاره و مشکل این فیلم همینه اما همین که بتونی داستان رئال را با این سبک نشون بدی خودش عالیه
چند تا نکته ی مهم مثبت و منفی داره این فیلم به نظرم
اول حامد بهداد خشنِ همیشه ولی خوب 👍
ارتباط بازیگرای خردسال هم با خودشون با پدری که دوستش نداشتن خوب بود
فیلمنامه ی تقریبا خوبی داشت ولی باز هم یه سری چیزای کلیشه ای و تکراری داشت که تو فیلمای ایرانیِ الان سینمای ایران فراوون پیدا میشه
در کل فیلم خوش ساختیه که میشه تو سینما دید و لذت برد...