مرد سگی

برخی دلبستگی ها به این دلیل شکل می گیرد که شخص نداشته هایش را در دوست مورد نظر پیدا می کند و به این طریق ضعف های خودش را پوشش می دهد «مارچلو» قدرتی ندارد، ناتوان در همراه کردن دیگری با خود است و همینها نقطه قوت سیمونه است، مردی قدرتمند، پرزور و البته شرور.    «مارچلو» مغازه ای برای تیمار و نگهداری سگ دارد و دوستش سیمونه یک فرد شرور در منطقه است که گاهی دست به ضرب و شتم و دزدی می زند اما یک تصمیم زندگی «مارچلو» را دگرگون می کند.......  فیلم یک بازی بی نظیر دارد «مارچلو فونت» در نقش هم نام خود، آنقدر خوب است که من یکی لذتی بی حد بردم. قاب بندی های کاملاً به جا و استفاده زیاد از دوربین ساکن کمک زیادی به انتقال حس به مخاطب می کند. فیلمنامه به هدفش چسبیده و زیاده یا کم گویی ندارد. سایر عوامل نیز به اندازه لازم خوب هستند. البته اوایل فیلم ریتم کندی دارد و بیشتر به معرفی شخصیتهایش می پردازد که ممکن است کمی خسته شوید اما با ورود به داستان اصلی، فیلم ریتم خود را باز می یابد. مثلی است که می گوید اگر گربه ای را در گوشه ای گیر بیندازید و راه فراری ‏برایش نباشد، ناچار پنجه خواهد انداخت «مارچلو» انتخاب بدی می کند، انتخاب می کند که سیمونه را لو ندهد. سقوط برای مارچلو. و کارگردان به زیبایی هر چه تمام این سقوط را به تصویر می کشد با تصاویری هر چند کوتاه، اما تاثیر گذار. سقوط در برابر دخترش، با حمله یکی از همسایه ها هنگام بدرقه دخترش، جاهای زخمی که صورتش را پر کرده و دخترش از او سوال می کند، نفس کم آوردن هنگام غواصی. برابر همسایه ها، وقتی مورد حمله قرار می گیرد،وقتی می خواهد وارد کلوپ شود و مانعش می شوند. دیگر به بازی فوتبال راه نمی دهندش. برابر سیمونه، وقتی مستأصل به دنبال موتور ...