گلدن تایم فقط چند دقیقه در روز اتفاق میافتد و باید در همان مدت ازش استفاده کرد. زمانِ طلاییِ بعد از طلوع/ قبل از غروب که نور خورشید، قبل از سرخشدن، یک رنگِ طلاییِ خاص را باخود بههمراه دارد.
گلدنتایم هم بر همین اساس پیش میرود. فیلمی با دوازده اپیزود، که هرکدام نمایندهی یک فصل است، اپیزودهایی که فقط بهخاطرِ مایهی مضمونیِ مشترکشان در کنارِ یکدیگر قرار گرفتهاند. هر اپیزود با یک نمای بلند گرفته شدهاست. برداشتهای بلندی که البته همگام با فلسفهی وجودیِ گلدن تایم است. اینکه گلدن تایم در زمانِ محدودی اتفاق میافتد سبب شده که فیلمساز هم هر اپیزود را فقط در یک برداشت بگیرد تا آن لحظهی طلایی را از دست ندهد. همهی ایپزودها با یک دوربینِ ثابت، و در یک موقعیتِ ثابت، فیلمبرداری شدهاند ــ بهجز اپیزودِ اوّل و آخر. درواقع فیلمساز به این طریق ابتدا و انتهای فیلمش را قاب میگیرد و این دو اپیزود را به این شیوهی بصری از سایرِ اپیزودهای فیلم ممتاز میکند.
استفاده از گلدن تایم، بهعنوانِ یک لحظهی فرّار، در بافتِ داستانیِ اپیزودها هم نفوذ کردهاست. هر اپیزود روایتگرِ ماجراییست که درنهایت به یک تصمیمِ بزرگ و مهم ختم میشود. تصمیمی که باید گرفته شود و دوراهی سخت ــ و بعضن عجیب ــِ مطرحشده در هر اپیزود را به سرانجام برساند. تصمیمهایی که گاهی نمایش داده میشوند و گاهی نه. میشود این تصمیمها را گلدن تایمِ زندگیِ شخصیتها دانست. تصمیمهایی که همین یک بار رخ نمودهاند و زمانِ محدودی هم برای گرفتنشان باقی است. کاراکترها باید در همین زمانِ محدود دست به تصمیمهایی بزرگ بزنند که زندگیشان را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند.
گلدنتایم، بهخاطرِ ساختارِ اپیزودیاش، به بسیاری از ...
گلدن تایم فقط چند دقیقه در روز اتفاق میافتد و باید در همان مدت ازش استفاده کرد. زمانِ طلاییِ بعد از طلوع/ قبل از غروب که نور خورشید، قبل از سرخشدن، یک رنگِ طلاییِ خاص را باخود بههمراه دارد.
گلدنتایم هم بر همین اساس پیش میرود. فیلمی با دوازده اپیزود، که هرکدام نمایندهی یک فصل است، اپیزودهایی که فقط بهخاطرِ مایهی مضمونیِ مشترکشان در کنارِ یکدیگر قرار گرفتهاند. هر اپیزود با یک نمای بلند ...