این فیلم قصه بی بی سلیمه، مامای پیر و محبوب روستای تازه آباد است که بالاخره پس از سالها انتظار نوبت سفرش به خانه خدا فرا رسیده، بی بی در حال خداحافظی و حلالیت طلبی از اهالی ده است که خبر می رسد اجازه سفر ندارد...
محمدرضا فروتن:به من می گه دیوونه، بی بی من دیوونم؟ من که از بچگی بارم رو دوش هیچکی نبوده،
من که آزارم به هیچکی نرسیده، من که به همه پول قرض می دم، من دیوونم؟
بی بی راست می گه ، همه می گن من دیوونم ؟