نقد فیلم آمین خواهیم گفت
در روایت، آمین خواهیم گفت یک داستان خطی بدون اشاره به زمان و مکان خاص را بیان میکند. قادر قمی و حسن در یک قطار سوخته زندگی میکنند. پل رودخانه خراب است و مردم برای عبور از آن از وسیله ای به نام گرگر استفاده میکنند. حسن تنها کسی است که میتواند گرگر را راه بیاندازد.
در طول فیلم با سه شخصیت اصلی آشنا میشویم: قادر، حسن و اصغر. کمی بعد نادر ابراهیمی نیز به عنوان یک شخصیت فرعی در داستان موثر میشود.
نماهای ابتدایی فیلم تقسیم شده اند بین اصغر در حال دستفروشی در قطار، قادر در حال کشیدن بار روی ریل و حسن درحالیکه کفش زنانه به پا کرده و ناخن مصنوعی گذاشته است. در بین این نماها نماهایی از یک قطار که مرده ای را در بین قالب های بزرگ یخ حمل میکند و دختری با روبنده که به صاحب جنازه است، دیده میشود. اگر نماهای مربوط به حسن، اصغر و قادر را به عنوان نماهایی در جهت معرفی این شخصیت ها بدانیم، نماهای دختر، مرده و یخ ها را میتوان سرآغاز یک داستان قلمداد کرد. به نوعی میتوان گفت در نماهای ابتدایی، بخشی از شخصیت پردازی سه شخصیت اصلی و یک محرک برای شروع یک داستان داریم. فیلم از این طریق وارد داستان دفن مرده میشود. مرده باید توسط گرگر به آن طرف رودخانه منتقل شود و هیچ کس جز حسن نمیتواند این کار را انجام دهد.
تا اینجا خلق یک موقعیت مناسب برای ایجاد کشش صورت گرفته است. تضادی نیز بین دو شخصیت فرعی یعنی دایی و روحانی ایجاد شده که به خلق تعدادی دیالوگ کلیشه ای بین این دو منجر میشود و رد شدن از رودخانه با رد شدن از پل صراط قیاس میشود! رودخانه ای که در انتهای داستان متوجه میشویم عمقی تا زانو بیشتر ندارد و یک نفر به سادگی میتواند به آب بزند و از آن عبور کند! این اپیزود اول فیلم است که با عبور جنازه و صاحبین ...
در روایت، آمین خواهیم گفت یک داستان خطی بدون اشاره به زمان و مکان خاص را بیان میکند. قادر قمی و حسن در یک قطار سوخته زندگی میکنند. پل رودخانه خراب است و مردم برای عبور از آن از وسیله ای به نام گرگر استفاده میکنند. حسن تنها کسی است که میتواند گرگر را راه بیاندازد.
در طول فیلم با سه شخصیت اصلی آشنا میشویم: قادر، حسن و اصغر. کمی بعد نادر ابراهیمی نیز به عنوان یک شخصیت فرعی در داستان موثر میشود.
نماهای ...