فیلم شاهکار بود...اما تلخ و جانگداز... در عین شوم بختی مردمان کوره پز خانه می شود خوشبختی را در سادگی زندگی ها دید..ایلیا کودکی است که کودک نیست..چهره ی عجیبی دارد.به دلیل کار فراوان و درد کشیدن خیلی بزرگ تر از سنش می زند،گاهی شبیه اسکلتی می شود شکسته و خسته و با این حال معصومیت کودکی را در چشمان عجیبش می شود دید...ایلیایی که با مرگ لیمو از هم شکست..لیموآیی که با پوست گندم گون،چشم های جذابش هر روز ایلیا را به آوازی فرا می خواند.. دیدنش شدیدا پیشنهاد می شود.گریه خواهید کرد
خطر لو رفتن داستان