اگرچه فرهادي در "شهر زيبا" هم كه بيشتر به گرفتاري هاي روحي و مادي قشر محروم جامعه مي پردازد، لايه اي از دغدغه ي ترديد در قضاوت كردن و پيچيدگي آن از لحاظ اخلاقي را به گونه اي در مورد شخصيت پدر متعصب مورد بررسي قرار ميدهد، اما "چهارشنبه سوري" را ميتوان آغازگر اساسي چنين دغدغه اي در آثار فرهادي دانست. كه با فيلم "درباره الي" گسترش مي يايد و با "جدايي" به كمال مي رسد. در اين سه فيلم آنچه كه محرك درام مي شود؛ ورود غريبه اي به زندگي و داستان آدمهاي قصه است كه به گونه اي ناهنجاري هاي اخلاقي در پستو مانده ي اين زندگي ها را غبارزدايي ميكند. اما اين غريبه در چهارشنبه سوري (با بازي حساب شده ترانه عليدوستي) ديدگاه مشهاده گر مخاطب را هم به نوعي نمايندگي ميكند و به نوعي مخاطب عمدتا همراه با او دست به قضاوت هاي اخلاقي ميزند. اما در "الي و جدايي" فرهادي اين غريبه را هم در جايگاه يكي از بحران آفرينان اصلي مي نشاند و به نوعي او را هم وارد چرخه چالش برانگير قضاوت شدن در برابر مخاطب قرار ميدهد. تا اينگونه با حذف زاويه ديد مشخص، كار مخاطب در هنگام قضاوت كردن شخصيت ها از منظر اخلاقي پيچيده تر هم شود. همچنين "چهارشنبه سوري" از آن فيلمهايي است كه به طور عميق؛ عدم درك متقابل، يك نواختي در رابطه و سرانجام خيانت و لاپوشوني را در زندگي زناشويي ريشه يابي ميكند تا در پايان فيلم ما هم همانند دختر ساده دل خدمتكار به درك عميق تري از چنين روابط ناهنجاري برسيم. اگرچه بعدها فيلمهاي زيادتري در رابطه با خيانت در سينماي ايران ساخته شده اما هيچكدام در حد و اندازه هاي چهارشنبه سوري نبوده اند.
خطر لو رفتن داستان