هیزل هیچگاه از زندگی سهمی جز بیماری لاعلاج نبرده است. در واقع فصل آخر زندگی او با تشخیص بیماری سرطانش نوشته شد، گرچه دارویی جدید با تأثیر معجزهآسایی چند سال دیگر را به او هدیه کرده است. اما با ورود ناگهانی آگوستوس واترز به گروه حمایت از کودکان سرطانی پیچش داستانی بزرگی رخ میدهد و داستان زندگی هیزل گریس دوباره از نو نوشته میشود.
"بخت پریشان ما" عاشقانه ای است دارای تمی شبیه به "مرگ آگاهی"، صریح و صادق در لحن و بیان، دینامیک و پرانرژی و جسور در متن، هوشمندانه و خلاقانه در میزانسن و در عین حال، خالص و بی تکلف در روایتی از دنیای سرطانی ها که به آدم هایش، به مدد راوی اول شخص (هیزل) از درون گود می نگرد و لحن همدلانه و همذات پندارانه و غمخوارانه اش نسبت به یکی از تلخ ترین انواع زندگی را با سمپاتی دنیای پرجاذبه ی خلق شده منبعث از کاراکترهای درون اش، به ویژه دو کاراکتر اصلی اش (هیزل و گاس) و البته پیرنگ عاشقانه ی میان این دو درهم می آمیزد و مجموعه ای تماشایی و دلنشین از خوشی، شیرینی، امیدواری، پیروزی و زندگی رویاگونه را در عین درد، تلخی، ناکامی، شکست و مرگ حقیقت گونه عرضه می کند؛ درست همانطور که مخاطبانش می خواهند.
"بخت پریشان ما" روایتی غیرخطی منبعث از فلاش بکی طولانی از داستان دردناک عاشقانه ای میان هیزل و گاس است؛ با چهار محور درهم تنیده شده ی آشنایی، زندگی، عشق و مرگ. هیزل به عنوان راوی اول شخص داستان، از همان ابتدا به مخاطب اخطار می کند که داستان مذکور، با نهایت صراحت و به دور از ملاحظات مرسومی که در کتاب ها و فیلم ها جهت تلطیف فضای تراژیک داستان لحاظ می شوند، روایت می شود و دقیقا همینگونه نیز هست؛ مگر نه اینکه در تمام طول داستان، از یاس ابتدایی هیزل و ترک آیزاک توسط مونیکا و کور شدن آیزاک گرفته تا وخامت حال هیزل در آستانه ی سفر به آمستردام و پیشرفت ناگهانی سرطان در گاس و وخامت شدید حال او و مرگ او، با سیر نامتناهی ناکامی شخصیت ها مواجهیم؟ حتی پیتر ون هاوتن که برای مخاطب و هیزل و گاس، نویسنده ای خلاق و جذاب در لانگ شات به نظر می آمد، در کلوزآپ به دائم الخمری نیست گرا مبدل ...
"بخت پریشان ما" عاشقانه ای است دارای تمی شبیه به "مرگ آگاهی"، صریح و صادق در لحن و بیان، دینامیک و پرانرژی و جسور در متن، هوشمندانه و خلاقانه در میزانسن و در عین حال، خالص و بی تکلف در روایتی از دنیای سرطانی ها که به آدم هایش، به مدد راوی اول شخص (هیزل) از درون گود می نگرد و لحن همدلانه و همذات پندارانه و غمخوارانه اش نسبت به یکی از تلخ ترین انواع زندگی را با سمپاتی دنیای پرجاذبه ...