کیارستمی،کوئن ها و یا فون تریه؟؟؟مسئله این است...
در این فیلم شخص ژولیده و رکابی پوشی را میبینیم که آشناست،او را با کیارستمی بیاد داریم، با دنیای دوست داشتنی باد ما را خواهد برد. سپس صدایش را می شنویم، صدای ریتمیک و کوبنده،ناخودآگاه ذهنت به سمت دیالوگ های او و آن پسرک روستایی و مادرش در باد ما را خواهد برد می افتد، اما متاسفانه تنها نقطه قوت فیلم همین نوستالژی چهره و صدای بهزاد دورانی و افتادن در دام خاطرات فیلم های کیارستمی بزرگ است،فیلم هایی از جنس زندگی،فیلم هایی از جنس مرگ...
در فیلم کله سرخ با فیلمسازی طرف هستیم که از یک طرف دوست دارد ادای دینی به لارس فون تریه، دوستان و قانون "دگما 95" داشته باشه. استفاده از دوربین روی دست،استفاده حداکثری از امکانات صحنه و تاحدامکان دست نخوره موندن اونها، صدای طبیعی راه رفتن روی برف و ...، همه اینها برای اینه که ما به جهان بینی فرهاد رجوع کنیم اما دوربین روی دست،کلوزآپ های زیاد و دکوپاژهای نه چندان خوب ما را از فیلم دور می کند، دور و دست نیافتنی...
در دقایقی از فیلم به این نتیجه میرسیم که فیلمساز قصد ساخت فیلمی کالت را دارد،اینبار مسئله ادای دین به برادران دوست داشتنی کوئن است، احتمالا فیلمساز با خود فکر کرده و به این نتیجه رسیده که چرا برادر فرهاد باید بصورت دراماتیک بمیرد و یا چرا دوئل پایان فیلم بین فرهاد و پسرعمویش باید شبیه وسترن اسپاگتی سرجیو لئونه شود، برای همین رفته سراغ برادران کوئن(به فیلم فارگو و بقیه فیلمهای این دو فیلمساز بزرگ رجوع کنید)،اما چیزی که ما می بینیم یک گرته برداری بسیار بد از کوئن هاست...
در دقایق زیادی از فیلم ما با همراه شدن فرهاد با روح برادرش مواجه ایم، که ظاهراً روح برادرش قصد دارد او را از این فضای پوچ گرایانه که او به آن مبتلا شده است در بیاورد و او را به ...
در این فیلم شخص ژولیده و رکابی پوشی را میبینیم که آشناست،او را با کیارستمی بیاد داریم، با دنیای دوست داشتنی باد ما را خواهد برد. سپس صدایش را می شنویم، صدای ریتمیک و کوبنده،ناخودآگاه ذهنت به سمت دیالوگ های او و آن پسرک روستایی و مادرش در باد ما را خواهد برد می افتد، اما متاسفانه تنها نقطه قوت فیلم همین نوستالژی چهره و صدای بهزاد دورانی و افتادن در دام خاطرات فیلم های کیارستمی بزرگ است،فیلم هایی از ...