به فیلم رای بده:
تهران مال توِ مگه!؟
از حیث جامعهشناسی سینما میتوان عبدالرضا کاهانی را کارگردان تباهی زیست فردی- اجتماعی در جامعه آشفته و پرآشوب انسانی دانست که به قول شاملو درآن هیچچیز شرط هیچچیز نیست. در اینجا انگار خود این هیچی به همهچیز بدل میشود و آثار او تجربه زیسته آدمهایی است که این هیچانگاری را تجربه میکنند. بر این مبنا ...
این فیلم هم مثل فیلم های دیگر عبدالرضا کاهانی برشی است از زندگی آدم های بیچاره که هر کدام در بیچارگی خودشان دنیایی دارند، دنیایی با غم و شادی های ناب که برای تحلیل هریک از رفتار آن ها باید مدت ها زمان گذاشت و فکر کرد،زندگی آدم های معمولی، آن آدم هایی که تعدادشان به ظاهر زیاد است انگار که زندگی همه ...
نکته ی در فیلم استراحت مطلق شیوه ی نگاه کاهانی به طبقه ی متوسط جامعه در فیلمش می باشد ، کاهانی نه از زاویه ی بالا جامعه را می بیند که بخواهد مشکلات و روابط آنها را ریشه یابی کرده و راهکار دهد نه از زاویه پایین می بیند که بخواهد مظلوم نمایی کرده و به حال آنها دل بسوزاند ، کاهانی به جامعه ای که قصد دارد ...
اگر در فیلم "اسب حیوان نجیبی است" تا حدی ریتمی مناسب با موقعیت گسسته افراد به چشم می خورد و درفیلم "بیست"، روزمرگی شخصیت اصلی به عنوان فضایی مرگ زا تصور می شد و یا حتی در فیلمی ضعیف چون "بی خود و بی جهت"، میزانسن کارگردان به اشیاء پیرامون خانه به عنوان کاراکتری هویت بخش جان می داد، در فیلم جدید کاهانی ...
بلاتکلیفی در سراسر فیلم موج میزند؛ چه در انتخاب میزانسن (معلوم نیست چرا کتک خوردن سمیرا از حامد از فاصلهای محسوس نمایش داده میشود اما زدوخورد داوود و حامد از پشت آیفون تصویری؛ و حمله حامد به شیشه اتومبیل از نمایی نزدیک و کوبنده، و حمله صابر به حامد از نمای دور، و تصادف اتومبیل هم که فقط صدایش میآید. ...