به فیلم رای بده:
در «عصر یخبندان» خارپشت ها تصمیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند، اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند، خارپشت ها تنها جاندارانی بودند که در «عصر یخبندان» زنده ماندند.
آخرین فیلم مصطفی کیایی مانند دو فیلم قبلی وی (خط ویژه و ضدگلوله) فیلمنامه بسیار خوبی دارد و مشخص است که روی این فیلمنامه زمان صرف شده؛ موضوعی که در بسیاری از آثار سینمایی مغفول میماند. قطعا برای فیلمنامه «عصر یخبندان» هزینه مناسبی شده چراکه نگارش داستانی تلخ و اجتماعی و در عین حال لذتبخش کار طاقتفرسایی ...
فیلم، دو خط قصه ندارد و سعی میکند جای خالی آن را با مثلا چرخهای گنگ، ادایی و بیمعنا یا بازگشت به ابتدای فیلم، پر کند و قیافه مدرن بگیرد. آدمها جملگی مقواییاند، کاریکاتورند، نه شخصیت و نه اغلب حتی تیپ.
کيائي، علاوه بر آن که بر جنبه هاي تجاري و اقتصادي سينما کاملاً واقف است، سينما را نيز به خوبي مي شناسد. او يک فيلمساز حرفه ايست. فيلمنامه ي «عصر يخبندان» فيلمنامه پرکششي است. فيلم، ضرباهنگ تندي دارد و همين امر بر کشش آن مي افزايد. رويدادهاي فيلم با چنان سرعتي اتفاق مي افتند که حتي فرصت نفس کشيدن به مخاطب ...
قاعده این است. هر فیلم باید اندازه ی حرف هایش، فرم داشته باشد و اندازه ی فرمش هم حرف داشته باشد. مادامی که این دو، پا به پای هم پیش روند نه حرفی گنده تر از دهان زده می شود و نه دهانی خالی از حرف می ماند؛ یک توازن خوب، مناسب و قابل قبول. نتیجه هم می شود فیلمی باورپذیر و منسجم و ماندگار. “عصر یخبندان” ...
کاراکتر ها صرفا آدمک های فیلمسازند برای آن که بتواند حرفش را بزند و ادعای "جدی" بودن بکند. در حالی که نگاهش به قدری سطحی است که فیلمش پس از تجربه خوب " خط ویژه" رو به سوی ابتذال محض می رود.
«عصر یخبندان» در یک کلام فیلم خوبی است. این خوب بودن به معنای بدونِ ایراد بودن آن نیست اما فیلم بسیاری از مشخصه های یک فیلمِ «خوب» را در آشفته بازار فعلی سینمای ایران داراست.
"عصر یخبندان" تلخ است اما سیاه و تاریک نیست، تلخ است اما به بهبود شرایط جامعه کمک می کند، هرچند عوارضی دارد که نباید از آن چشم پوشی کرد .
نکته جالبی که در این فیلم وجود دارد، این است که نگاه تماشاگر به شخصیت های آن نه مثبت، نه منفی، نه ترحم آمیز و نه حمایت گرایانه است