عاشقانه های جنگ مردانه
سعید جمشیدیپور
امتیاز منتقد به فیلم / ۱۰
شاید سخت ترین نقدی که در این چند وقت نوشتم را در نوشتار ملکه داشتم.به حق که نمیدانستم از کجا و چه بخش شروع کنم.فیلم انقدر خوب ظاهر شده بود که اجازه ی فکر کردن را نمیداد اما ملکه بیانگر یک اتفاق مردانه است.مردانه ی خشنی که زیر پوستش چیزی نیست جز عشق.ملکه خشن نیست و نمیخواهد خشن باشد بلکه نرم و نازک است.سیاوش دیده بان است.کسی که در جاهایی مشخص میایستد و به جبهه ی خود مختصات اتش میدهد.فیلم یک بحران بزرگ دارد.شهر تاب مقاومت ندارد و نیرو های ایران از نبود مهمات رنج میبرند.کارگردان انچنان خوب فقدان نبود مهمات و اسلحه را به نمایش در اورده که به دنبال خمپاره و موشک از مهمات عمل نکرده ی عراقی ها در دریا و گل و لای استفاده میکنند،ان ها را بازسازی کرده و دوباره استفاده میکنند.نبود مهمات در همان ابتدای فیلم ذهن بیننده را به چگونگی ترفیع موضوع سوق میدهد و اولین چالش فیلم به خوبی پرداخته میشود.چالشی که تا اخرین لحظه دغدغه ی بیننده میشود.اما چیزی که انتظار دارید اتفاق نمیفتد.نه از سمت ایران گردان ها تامین میشوند نه امداد غیبی.
سیاوش شخصیتی سرخورده دارد.کسی که مجال ثابت کردن نداشته و علاقه مندیش شده دنبال کردن زنبور ها.سیاوش هنوز سنگ نشده.احساسات دارد.در جنگ با صدای خمپاره و اتش بازی های دشمن انچنان عاشقانه زنبور ها را دنبال میکند که گویی جنگ تمام شده و همه چیز خوب است.سیاوش عاشق است و هنوز درگیر کشت و کشتار نشده . حتی این مسئله را در برخورد با نیرو های عراقی که جان تک تک همرزمانش را گرفته اند میتوان دید.از طرفی نمیتوان گفت از اسکیزوفرنی رنج میبرد.صحبت کردن و تعامل سیاوش با شهید ی که از از بدن مطحرش تنها چند اسکلت بر جای مانده دلیلی بر وجود اسکیزو فرنی ندارد.سیاوش با من او صحبت میکند.سیاوش ...
شاید سخت ترین نقدی که در این چند وقت نوشتم را در نوشتار ملکه داشتم.به حق که نمیدانستم از کجا و چه بخش شروع کنم.فیلم انقدر خوب ظاهر شده بود که اجازه ی فکر کردن را نمیداد اما ملکه بیانگر یک اتفاق مردانه است.مردانه ی خشنی که زیر پوستش چیزی نیست جز عشق.ملکه خشن نیست و نمیخواهد خشن باشد بلکه نرم و نازک است.سیاوش دیده بان است.کسی که در جاهایی مشخص میایستد و به جبهه ی خود مختصات اتش میدهد.فیلم یک بحران بزرگ ...