جستجو در سایت

1397/04/05 00:00

انسان ستیزی در پوشش تخیل

انسان ستیزی در پوشش تخیل

  

سینمای هالیوود به واسطه اندیشه جاه طلبانه ای که در پس آفرینش های هنری خود دارد با ساخت آثار علمی تخیلی ، انحلال انسان را در برابر نیروی ماشین های مکانیکی و الکترونیکی به تصویر می کشد . این ابر قدرت سینمای جهان در حال حاضر حرفی جز پوشش های زرق و برق دار به واسطه جلوه های ویژه و گاها گردهمایی سوپراستارها در یک اثر ، برای تسخیر گیشه های خود ندارد و به نظر می رسد تا چند سال آینده تلکنولوژی انیمیشن سازی و رقابت در حوزه های پویانمایی در این کمپانی بارز تر و اندیشه ورزانه شود . به طور مشخص فیلم «بلید راننر 2049» ساخته دنی ویلنوو اگر چه پیرو اندیشه اقتباس شده رایدلی اسکات در سری اول این فیلم است اما می تواند در قالب های مختلفی از هنر ، فلسفه را پیش هنگام بازنمایی کند ؛ یعنی اگر اتفاقاتی که در این فیلم مشاهده می شود تا چند قرن اخیر دور از ذهن به نظر نرسد این فیلم با پیش دستی هرگونه پیشرفت یکباره و برتری تکنولوژی بر کارایی و مغز انسان را به مخاطب تزریق می کند و تنها این نکته است که می تواند معنای پیش پا افتاده آن را از تفسیر عمیق و دردناک جنگ بین انسان و دست ساز های خود بر شمرد . 

*آیا آدم های مصنوعی خواب گوسفند برقی می بینند ؟ 

در ابتدا باید اشاره کرد که نسخه ابتدایی این اثر که در سال 1982 به دست رایدلی اسکات از روی داستانی با عنوان « آیا آدم های مصنوعی خواب گوسفند برقی می بینند ؟» اقتباس شد به تنهایی هدف غایی و اندیشه نهادینه شده در این موضوع را بیان کرده است و نیازی به پیگیری و بازسازی سری های بعد در آن دیده نمی شود . اما اگر به هدف سازنده و هالیوود از روی کار آوردن چنین موضوع هایی با تبلیغ وسیع و جلوه های بصری جذاب دقت کنیم متوجه می شویم که سلطه گران از یاغی گری انسان ها و سرپیچی از دستورات صادر شده خسته شده اند و به همین مناسبت ربات ها را برای برآوردن امیال غریزی و فرمانروایی خود بر دنیا خلق می کنند . این موضوع اگر بسط دراماتیک نداشته باشد نمی تواند در قالب های مختلف سینمایی گنجانده شود به همین دلیل نویسندگانی چون مایکل گرین و همپتن فنچر به خوبی از پس استعاره سازی ادبی و ایجاد تعلیق به واسطه درگیری های تن به تن در متن بر آمده اند و برای بار دومی «بلید راننر» را بر سر زبان ها انداخته اند . البته نباید از دراماتورژی قوی کارگردان و نورپردازی منحصر به فرد استفاده شده در این اثر غافل شد که به طور پویایی در سرتاسر فیلم همراه با منحنی شخصیت اصلی داستان تغییر می کند و در برخورد با جغرافیاهای متفاوت همانند آفتاب پرستی رنگ می بازد . باید اعتراف کرد که ریتم و تمپوی این اثر به طوری تنظیم شده است که مخاطب هرگز احساس پشیمانی از انتخاب چنین فیلمی نمی کند و میخکوب چشم به پرده می دوزد . در واقع در درام این اثر فاصله گذاری هایی به منظور ایجاز در سینما قرار داده شده است که هیچ کدام این فاصله گذاری ها ارتباطی با مضمون اصلی آن ندارد و دلیل آن می تواند بازی با فرضیه کنجکاو برانگیز مخاطب باشد . همه بینندگانی که این اثر را مشاهده می کنند با دو پیرنگ اصلی روبه رو می شوند اول خاطره سازی دختری که ژن مشابهی با شخصیت اصلی داستان دارد و پدر در انتها او را ملاقات می کند و دوم ارتباط پدر با گذشته خود به واسطه مرگ مادر و شبیه سازی آن به دست نیروهای بیگانه . چنین متنی با لایه های وسوسه انگیز ، مانند تهیه شربتی است که در ساخت آن از دو نوع میوه استفاده شده باشد از همین رو این دو پیرنگ نه تنها باعث سردرگمی بیننده از نتیجه گیری برای داستان نمی شوند بلکه با هدایت خوب کارگردان بیننده احساس می کند که با یک بلیط به تماشای دو داستان علمی تخیلی جذاب نشسته که هر دو یک نتیجه دارند اما فلسفه آنها از یک دیگر متمایز است . 

*سینما سرگرمی یا هنر ؟ 

در بسیاری از آثار سینمایی روسیه سینما به ابزاری برای فرهنگ سازی و ارائه هنر توسط مولف به مخاطب تبدیل شده است و درست نقطه مقابل آن سینمای هالیوود وجود دارد که هرچه از تکنولوژی بیشتری بهره می گیرد میزان سایق های سرگرمی در آن افزایش می یابد و بدین وسیله یک فرماندهی اقتصادی بزرگ و سلطه جویانه را هدایت می کند در این بین سینمای ایران و اروپا جزو سینماهای غیر قابل پیش بینی هستند که هراز گاهی نمونه خوبی از یک اثر سینمایی را به جهان ارائه می دهند اما به طور مشخص در مورد این فیلم باید این چنین نوشت که هدف از ساخت آن ایجاد توهم محض بوده که با استفاده از کامپیوتر و جلوه های ویژه به هدف خود نزدیک شده است ، تنها راهی که می توان گفت مولف در رسیدن به مقصد اشتباهی پیموده است انتخاب وضعیت جغرافیایی و آب و هوایی درام است چرا که درام هایی که بیشتر حوادث آن در شب به وقوع می پیوندند می توانند فلسفه غریزی انسان را از دیگر سلطه طلبی های وی قدرتمند تر نمایش دهند و به همین واسطه هالیوود در برخورد با مخاطبان عام در دنیای خارج از خود با شکست روبه رو می شود . اما جالب است بدانیم برای شکل گیری این توهم در چنین فیلمی که مایه های از ماتریکس و جنگ ستارگان را در خود دارد بازی با نورهای زرد و قرمز و آبی مشاهده می شود . این نورها به تنهایی خود آینده نگری و انحلال نیروی انسان در برابر آن را به نمایش می گذارند که باید برای پردازش چنین ابژه ای در این درام به مولف آن تبریک گفت ؛ ما به عنوان یک مخاطب اجازه مخالفت با این اندیشه را داریم اما نمی توانیم آن را رد کنیم چرا که هرگز نمی توان آینده دیگری را به خاطر گذشته تاریکش تخریب کرد . پیشنهاد می شود برای تماشای این فیلم بیشتر جنبه سرگرمی آن را در نظر گرفته و زیاد به معنویات محکوم به شکست آن توجهی نداشته باشیم چرا که ژانر چنین فیلم های علمی تخیلی است و علمی که ریشه های امروزی در برخورد با تخیل انسانی را نداشته باشد کارایی خود را از دست می دهد .