جستجو در سایت

1397/03/16 00:00

با لاتاری مهربان تر باشیم

با لاتاری مهربان تر باشیم

  

ضد یادداشتی درباره‌ی آخرین فیلمِ محمدحسین مهدویان 

نویسنده : محمدحسین ترکمان

لاتاری ،از مهم‌ترین فیلم‌های سال و جشنواره سی و ششم که باید دید و در مورد آن صحبت کرد ، چه با نگاهی مثبت و یا منفی فرقی نمی‌کند اساسا هر میزان درجه از رضایت مخاطب را میتوان در زمره حقوق مخاطبین یک فیلم برشمرد اما هدفِ اصلی متنِ حاضر ارائه‌ی زاویه نگاهی متفاوت‌تر نسبت به آنچه تا کنون درباره لاتاری شنیده‌ایم و خوانده‌ایم می‌باشد.

کلیت حاکم بر لاتاری را میتوان در دو بخش نقد سینمایی و دفاع غیرسینمایی تقسیم نمود . با استناد و زیرنظرگرفتن ساخته‌های پیشین مهدویان یکی از وجوه پررنگ سناریوهای او ، طراحی یک فیلمنامه‌ی مهندسی شده‌ برای داستان است که سبب میشود فیلم بعد از اتمام و روشن شدن چراغ‌های سالن سینما در ذهن تماشاگر همچنان زنده بماند و ادامه پیدا کند . لاتاری هم از این قاعده مستثنی نیست ، فیلمنامه‌ای پرکشش که انواعی از احساسات را در بیننده ایجاد می‌کند ، خند ، گریه و شور حماسی که نهایتا منجر به عدم خستگی از دیدن فیلم خواهد شد. عاری از هرگونه پیچیدگی ، داستان صریح و روشن تا انتها با هیجانی بالا جلو می‌رود. از پلان‌های ابتدایی فیلم گرفته (که نماهایی از زندگی ‌روزمره‌ی شهری است، صحنه‌هایی آشنا برای هر بیننده‌ و اینطور دریافت می‌شود که انگار قرار است اتفاقی در این شهر بیفتد ، یک چیزی آرامش این شهر را برهم زند)  تا عکس‌العمل نهایی قهرمان داستان .

در بررسی روایت داستان باید گفت ، مخاطب سینمای ایران حداقل اگر از فیلم‌های رئالیستی اجتماعی خسته نشده باشد اما از تکرار و تماشای آن اشباع شده و دلش قهرمانی میخواهد که مثل بقیه جامعه فکر نکند ، عمل نکند ، کنشگر باشد و به مصحلت‌ها تن ندهد. مخاطب خیلی از مواقع نیاز دارد آدم‌هایی را روی پرده‌ی سینما بببیند که تجربه‌ای فرارتر از زندگی روزمره ارائه می‌دهند و قهرمان فیلم برای او بازتابی باشد از غلبه برناکامی‌ها ، موانع و مشکلات . حتی شاید خیلی‌ها علاقه‌ای نداشته باشند تا فرضا شخصیتی مانند حاج موسی داشته باشند ، اما همیشه خواهان و هوادارِ موسی‌ها هستند.

شعار دادن و فیلمفارسی بودن از جمله نقد‌های پرتکرار وارد شده به داستان است که منتقدین بارها آن را بر سر فیلم کوبیده‌اند اما مهدویان در واکنشی هوشمندانه خودش نیز این اتهامات را تاییده کرده و ابایی از پذیرش آن نداشته است. استفاده از دورن‌ مایه‌ها‌‌یِ فیلمفارسی بودن و یا شعار دادن را چیز بدی نمی‌داند. و به واقع هم استفاده درست و بجا از آن بد نیست ، چراکه اساسا بازی‌های درخشان بازیگران فیلم و موقعیت‌هایی که در طول داستان ایجاد می‌شود ،  تمام لحظاتِ فیلم را برای تماشاگر  باورپذیر و قابل لمس می‌کند و آن را پس نمی‌زند بلکه استقبال می‌کند. و دیگر عقیده قابل ستایش کارگردانِ اثر، تاکید بر یادآوری ارزش‌های مشترکی بوده که گاها به دست فراموشی سپرده شده است و همچنین نشان می‌دهد فرصت‌های زیادی برای یکدل شدنِ افرادی که طبیعتا با عقاید و افکار مختلفی کنار یکدیگر در سالن‌ سینما نشسته‌اند وجود دارد و در فیلم می‌شود از آن‌ها استفاده کرد. پس اگر در سالنی که فیلم برای منتقدان به اکران درآمده هنگامِ رسیدن به دیالوگ "خلیج فارس" آن‌ها را  به خنده وامی‌دارد اما این طرف مردم در همین موقعیت همگی یکپارچه با تشویق و حسی غرورآفرین واکنش نشان می‌دهند که نشانگرِ بر هدف زدن و درست بودنِ استفاده از مقوله "شعار دادن" است و اصل مطلب نیز همین نکته است که فیلمساز برای جامعه و مردم باید فیلم بسازد.

فرم طراحی شده برای فیلم که با "ایستاده در غبار" به سینما معرفی شد ، با "ماجرای نیمروز" به اوج و بلوغ خود رسید و در لاتاری تثبیت شد،  فرم مستندنمایی‌ است که نشان داد استعدادِ به کاربسته شدن در یک سینمای اجتماعی و فضای ملودرام را هم دارد. ازین حیث جسارت کارگردان ستودنی‌ست . شاید برای برخی از مخاطبان، استفاده ازین سبک در چنین ژانری مورد پسند نباشد اما در مجموع رضایت تماشاگر را جلب کرده است. دوربین در سینمای مهدویان دارای شخصیت شده است ، شخصیتی که تمام اتفاقات را زیر نظر داشته و می‌بیند . فیلمبرداری‌ها جذاب است و مرکز ثقل دوربین و نماها طوری‌ست که دوربین در فیلم چشم‌های ناظر شماست و حس بازسازی تصاویر برای شما به حداقلِ ممکن میرسد که این امتیازِ مثبتی برای فیلم محسوب میشود.

در حیطه نقد غیرسینمایی فیلم و دفاع از عملکرد شخصیت‌های داستان ، حاج موسی محوری‌ترین شخصیت داستان است که قضاوت‌های زیادی را هم در ذهن هر بیننده‌ای ایجاد میکند، به طوری‌که اصلا انگار حاج موسی باعث شد تا فیلم به طرز بی‌رحمانه و البته کاملا بی‌منطقی در نگاهِ داوران جشنواره کنار گذاشته شود.

ایثار و گذشت ، اصلی‌ترین خصیصه‌ی حاج موسی‌ست . وقتی که امیرعلی هنگام فروش خودروی موسی ( برای تامین خرج سفر دبی) در کنارش ایستاده و میگوید ، خانوادت چی ؟ و موسی میگوید "اونا عادت دارن " خود گویای همه چیز است . یعنی بخشندگی و گذشت همیشه‌ی زندگی موسی‌ست . نماینده‌ی افرادی از جامعه که چه در سالهای دورترِ هشت سال دفاع مقدس و چه در حال حاضر ، همیشه در میدان بوده و داوطلبانه از همه چیز خود گذشته‌اند و حفظ آرمان‌های والا و اعتقادات برایشان در اولویت بوده است .

خشن بودن و خشونت ، انگ نچسبی به عملکرد موسی‌ست ، موسی فردی قانون شکن‌نیست ، زمانی که به قانون و مجریان پناه می‌برد ، دست‌خالی و مایوس برمیگردد ، منطقی درمقابل انفعال دستگاهی که باید پاسخگو باشد نمی‌بیند و در مقابل نسل جوانی که همراه اوست (امیرعلی) شرمنده میشود. متهم ردیف اول قصه یعنی سامی هم از کشور گریخته و شرایط دشوارتر شده است، تصمیم گرفته از سیستم نه به قصد مقابله بلکه خیرخواهانه و به مقصد مبازره با ظالم عبور کند، آن هم نه از ابتدا زمانی که ماجراجویی میکنند و متوجه می‌شوند دقیقا چه فاجعه‌ای رخ داده.

آنتاگونیست هوسباز داستان "هلال" نماینده‌ی اشراف‌ زاده های پَستی که انگار قانون توانایی مجازات آنها را ندارد و اصلا هیچ وقت دستش هم به آنها نمی‌رسد. توجه به این نکته ضروری‌ست که دراینجا اصلا مسئله  قومیت و اعراب مطرح نیست. فرضا مگر شخصیت "سامی" در داستان که یک ایرانی است ، جرم و کثیفی‌اش کمتر از هلال است ؟ قطعا خیر، هلال را میتوان نماینده بعضی از شیوخ‌زاده‌های ممالک عربی درنظرگفت که چون پول و سرمایه بسیار هنگفتی دارند پس همه کار میتوانند انجام دهند و هیچ کس جلودار آنها نیست ، در عرصه سیاست هم متاسفانه چنین است ، دلارهای سعودی که بمب و موشک میشود بر سر مردم بیگناه یمن و ... پس در اینجا ما با قهرمان شجاعی طرفیم که به مقابله می‌پردازد و تمام هزینه‌های آن را هم به جان میخرد  و هلال غافل است ازینکه ممکن است روزی موسایی پیدا شود و او را به سزای عملش برساند. شاید بهتر باشد از خود بپرسیم بعد از آن اتفاق چه سرنوشتی در انتظار موسی خواهد بود؟ آیا موسی به ایران بازمیگردد؟ آیا موسی زن و بچه ‌اش را دوباره خواهد دید؟ رسانه‌ها چه تفسیر و تحلیلی از موسی به دنیا مخابره میکنند؟ آیا دستگاه دیپلماسی کشور تلاشی برای دفاع از موسی خواهد کرد ؟ این پرسش‌هاست که قهرمان داستان را میتواند در ذهن زنده نگه داشته و ما را بیشتر درگیر ماجرا کند. نگران خشونت فیلم هم نباشید ، روش‌ها لزوما تکثیر نمی‌شوند و بیشتر میتوان فداکار بودن موسی را درنظر داشت که از هیچ چیز واهمه و ترسی ندارد و تا آخر متعهد و مسئولیت‌پذیر باقی می‌ماند. البته شایان ذکر است که چه بهتر بود وزرات ارشاد به نسخه‌ی اولیه‌ی فیلم که به نقل از کارگردان پایان‌بندیه مهیج‌تر و جذاب‌تری نسبت به نسخه اکران شده داشته است ، مجوز میداد.  به زعم نگارنده و با توجه به شناختی که از خلاقیت مهدویان انتظار میرود ، قطعا نسخه‌ی ابتدایی این پتانسیل را داشته است که تا حدودی از حجم نقد شیوه‌ی انتقام‌جویی حاج موسی بکاهد.

درپایان، لاتاری اتفاقی ارزشمند و قابل ستایش در سینمایِ کم قهرمان سالهای اخیر ایران است و از این نظر باید به محمدحسین مهدویانِ جوان بابت این لباس تازه ای که به فرم سینمای ایران دوخته است و وفادار بودن به دغدغه‌های ارزشمندش، تبریک گفت؛ امید می رود که این نگاه متمایز در شیوه برخورد با آثار هنری که بیش از همه باید متکی به پرداختی سینمایی و خلاقانه باشد در آینده برای سینمای ایران تکرار شود و این برآمده از خلاقیت و دغدغه‌ای دلبسته به هنرِ سینما بدور از هرگونه روشنفکر نمایی و ابتذال است که می تواند چنین فیلم های فاخر و مخاطب‌پسندی را به ارمغان آورد.